وارثان زمین

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

دکتر ظریف! دقت کن!


 جناب آقای ظریف! مگر شما نمی‌گفتید که واژه‌های مسئولان و دیپلمات‌ها بار حقوق بین‌المللی دارند؟ مگر شما معتقد نبودید که مسئولان کشور ما نباید از واژه‌ی ایران هسته‌یی استفاده کنند تا مورد برداشت غلط مستکبران قرار نگیرد؟ مگر شما خودتان واقف به این حساسیت‌ها نیستید؟ مگر شما خود استاد فن بیان دیپلماتیک نیستید؟ بسیار خوب. بیایید و این جمله‌ی ناموزون خود را تحویل بگیرید و آن را با جرئت اصلاح کنید و از بیان آن معذرت‌خواهی کنید. جمله‌ی شما این است:  "تشکر می‌کنم که این نکات را این‌جا مطرح کردید که فرصتی است تا من هم بتوانم جواب دهم. خوب است که این حرف‌ها زده شود. باید بگویم که غربی‌ها از چهار تا تانک و موشک ما نمی‌ترسند. از این مردم می‌ترسند. آیا شما فکر کرده‌اید که آمریکا که با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما می‌ترسد؟ آیا واقعا به خاطر سیستم نظامی ماست که آمریکا جلو نمی‌آید؟ بله؟ شما بر چه اساس فکر می‌کنید که آمریکا می‌تواند به امکانات نظامی ما دست پیدا کند؟ کدام سند را خوانده‌اید؟ کدام سند چنین ادعایی را مطرح کرده است؟"  من نسبت به شما حسن ظن دارم و خواهم داشت. این جمله‌ی شما غلط است و شاهد غلط بودن آن جمله‌ی دستپاچه‌ی بعدی شماست. سهو لسانی از من و شما و خیلی‌ها سر می‌زند. بیایید و قضییه را خاتمه بدهید. اگر به این قضییه خاتمه بدهید که بسیار سپاس‌گزار می‌شوم اما اگر نه، آن‌گاه می‌فهمم که این مطلب ظاهرا سهو لسانی نبوده و شما به این جمله مبنی بر ضعف مفرط توان دفاعی ما در برابر دشمن باور دارید. آن‌گاه نگران آن مطلب می‌شوم که با این باور قلبی چه‌گونه صلابت ظاهری و اطمینان قلبی خود را پشت میز مذاکره با سگ هار استکبار حفظ می‌کنید. چند بار به صراحت در اخبار شنیدیم که اوباما اولدورم‌بولدورم راه انداخته و ایران را تحقیر کرده است. من درخواستم از دولت‌مردان عزیز این است که اگر آن‌ها تحقیر می‌کنند، به همان اندازه و نه کم و بیش، شما هم آن‌ها را تحقیر کنید. اگر پیمان شکستند شما هم به سرعت پیمان بشکنید که خدا با ماست. البته اراجیف اوباما دور از انتظار نیست که به هر حال او دشمن است و بدخواه و ما باید همه‌ی زورمان را در متن مذاکره بزنیم نه در مصاحبه‌های داخل کشور. در مورد فیسبوک هم خوب است دولت‌مردان سینه‌چاک فیسبوک از گندکاری عده‌یی فیسبوکی فوتبالی درس بگیرند و عبرت بگیرند و راه بهشت رضوان را از فیسبوک ام‌الفتنه نشان ندهند. همین ساختار مجازی پرفتنه و اغواگر و شیطانی می‌تواند با یک موج کف‌آلود آبروی یک ملت را خدشه‌دار کند. لطفا از مسی عذرخواهی کنید. چون دیپلمات‌های عمومی ما که معلوم نیست کدام کم‌عقل‌هایی بودند، باعث بدنامی ملت ما نزد یک چهره‌ی مشهور جهانی شده‌اند.  


۱۷ آذر ۹۲ ، ۲۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

سلام بر شهیدان


 از این‌که مردم کشورم خوشحال‌اند من هم خشنودم. به سهم خودم از رییس‌جمهور و دکتر محمدجواد ظریف و گروه دیپلمات نظام اسلامی که به تعبیر رهبری بچه‌های خودمان و فرزندان انقلاب هستند؛ سپاس‌گزاری می‌کنم و به ایشان از صمیم دل خداقوت نثار می‌کنم. درود بر نماز داخل هواپیمایی که دکتر ظریف خواند و عکس‌اش را ما دیدیم. درود بر نجابت و تقوای کلام دولت و دیپلمات‌ها که در حسن نیت‌شان شکی نیست. درود بر تلاش بی‌وقفه و منظم عزیزان‌مان در پای میز مذاکره و تحمل حرف‌های ناخوشایند که کار سختی است. برای همه‌شان دعا می‌کنم. و اما بعد... . فراموش نشود که برگ برنده یا همان آس‌ای که ما پای میز با آن بازی کردیم و امتیاز آن را دادیم تا تحریم را برداریم نه حاصل خنده‌های صورتک‌های دیپلماتیک که حاصل خون مقدس شهید شهریاری است. برگ برنده‌ی سانتریفیوژ نسل جدید که آن را 6 ماه واگذار کردیم نه حاصل صفحه‌ی فیسبوک و توییتر دوستان که حاصل خون پاک احمدی روشن و دیگر شهدای هسته‌ای است. این حرف من هم نه کلیشه‌ی رایج عادت‌شده‌ی 34 ساله برای تکریم شهدا بلکه حرف کاملا به‌روز و زنده و قابل لمس است اگر کمی در واقعیت‌های موجود دقت کنیم.یک روضه یادم آمد از شهیدان. در حین عملیات الی بیت المقدس در بخش بسیار حساسی از کار در کنار جاده‌ی اهواز خرمشهر . گروهی از مردان مرد باید چند روز از آن نقطه تکان نمی‌خوردند تا اصل عملیات بر باد نرود. غذای مسموم خورده بودند. در گیرودار جنگ  شد آن‌چه شد و مسمومیت غذایی مزاج بچه‌ها را به هم ریخت. غیرت و غربت بچه‌ها را ببین که شش روز تمام شلوار خود را کثیف کردند و با لباس کثیف و تعفن‌آور نماز کردند و از ذره‌ذره‌ی دستور ولی خود و خاک خود دفاع کردند. یادمان باشد غربت متوسلیان را وقتی با شرم مجبور بود بینی خود را بگیرد و از میان این لباس‌کثیف‌های نورانی عبور کند. یادمان باشد نماز آن‌ها با آن وضع عجیب مورد غبطه‌ی عرفا بود. یادمان به شهدا باشد. بگذریم... بغض و درد و سوز زیاد است. برگردم به بحث. البته در مورد مفاد توافق حرف بسیار است. بالاخره آخرش، گزاره‌ی صریح حق دایمی اصل غنی‌سازی در متن 4 صفحه‌ای ذکر نشده است و فقط به وجود کلمه‌ی NPT و به رسمیت شناخته شدن کاملا غیرمستقیم حق ایران اکتفا شده است. مواد 20 درصد غنی‌شده هم باید با آب قاتی شود یعنی رقیق شود و دوباره برنگردد که برای من کمی گزنده بود. در مورد اراک هم ظاهرا متن 4صفحه‌ای حاکی از ادامه‌ی فعالیت‌اش است اما طرف مقابل به‌ویژه در مورد اراک چیز دیگری می‌گوید. این اختلاف روایت واقعه‌ی روز، خیلی طبیعی به نظر نمی‌رسد. گویی متنی داریم و عده‌ای کور و بی‌سواد و دو نفر باسواد که هرکدام روایت خود را از متن دارند. البته سیاسی بودن قرائت اشتباه طرف مقابل قابل هضم است اما در مورد اراک من هنوز به نتیجه‌ای نرسیدم. به بسیجی‌ها هم دوستانه می‌گویم که نگران درست درآمدن اظهارنظر رهبر انقلاب نباشند. که مثلا چون ایشان گفته‌اند من خوش‌بین نیستم حالا ما هم هر گام برداشته شده را ناموفق ارزیابی کنیم. نه این‌طور نیست. در این زمینه عمیق‌تر و با متانت و حوصله‌ی بیشتر نظر بدهید و واقعا طرفدار بچه‌های تیم ما باشید. هرچند از غریبی بسیجی‌ها زیاد نمی‌شود گفت که اگر قضییه برعکس بود معلوم نبود که جناح مقابل با ما همین برخورد را می‌کرد یا نه و آیا جو رسانه‌ای جامعه احترام دولت‌مردان فرضی را نگه می‌داشت یا نه.  بگذریم... . همان‌طور که رهبر انقلاب گفتند بسیجی باید اخلاق اسلامی را رعایت کند. یک نکته‌ی ترسناک را از حواشی می‌شنوم که امیدوارم دوستان دولت‌مرد هر چه زودتر شفاف‌اش کنند و آن این که ایران خارج از مکتوبات مذاکرات آمده و از گوشه و کنار به صورت مخفی باج‌های کلان دیگری به دشمن داده و به اصطلاح مامور خریدها توی فاکتور نیاورده است. البته شریعتمداری به نوعی دیگر به نیمه‌تعطیل شدن تمام فعالیت‌های هسته‌ای از سه ماه پیش اشاره کرده است که باید منتظر بود و دید که پاسخ‌ها چه خواهد بود. انسجام ملی و افزایش قدرت ملی درون‌زا خیلی مهم است و البته برای ما بسیجی‌ها الزامات عملی‌ای دارد که باید طبق بسته‌ی پیشنهادی رهبر عمل کنیم. یادمان باشد وظیفه‌ی ما علم و تلاش و کار و تهدیب و ورزش است و تحقیق و دقت و مطالعه‌ی عمیق. آن قدر عمیق شویم که وزش بادهای مسموم تهمت ومتلک و اهانت وبی‌اخلاقی و بی‌منطقی خلجان در ما ایجاد نکند.


۰۳ آذر ۹۲ ، ۲۲:۵۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

عادی نشود


 

 امر به معروف و نهی از منکر در ماه محرم سهل و ممتنع می‌شود. هم آسان و هم سخت می‌شود. حضرت حسین علیه السلام شهید اصلاح امت و فریضه‌ی نماز و امر به معروف و نهی از منکر است، رزق محرمی جامعه‌ی اسلامی پر از هوای معرفت و معنویت و فضا برای احیای فریضه‌ی فراموش‌شده باز است. ذهن‌ها آماده و دل‌ها نرم‌تر شده و مومنین زبان‌شان گویاتر و سینه‌شان فراخ‌تر گشته است. اما از طرفی پسران و دخترانی که کمی عمل‌شان به فسق آلوده است در ماه محرم بنا را بر این می‌گذارند که دستگاه حکومت اسلامی امر و نهی را به حالت تعلیق درآورده است و فضا باز است و اکنون می‌شود به دور از گشت ارشاد، کار خود را انجام داد. البته معلوم نیست چنین پیش‌فرضی درست باشد اما شهود عینی من در لیالی قدر در چیذر و محرم‌گردی‌های شهرک شهید غرب قدس‌نشان و سعادت آبادِ خوش‌سعادت و غربِ تهران غرب‌زده و خانم‌های حاشیه‌ی دسته و دخترهای لاس‌زن با علامت‌کش دسته و هزار تا منکر دیگر که راحت‌تر و خودمانی‌تر از ایام دیگر سال شکل می‌گیرد امر را برای این افراد جامعه مشتبه می‌کند. یادمان باشد هر جا منکری دیدیم هوشیارانه و با شجاعت و ایثار اقدام کنیم. به ویژه در ماه محرم با خود نگوییم که خوب... محرم است و حضرت حسین علیه السلام هم که رحمت واسعه دارد و این جوانان بدعمل هم همین که زیر بیرق سیاه هستند کفایت می‌کند. نه این‌طور نیست. سرنوشت قوم لوط از ما دور نیست. تا جای ممکن تذکر بدهیم و نگذاریم گناه و فسق شایع و ظاهر شود. شعار من در اقدام برای امر به معروف و نهی از منکر این است:  اول نفرت قلبی باشد بعد تذکر لسانی باشد  به صورت جدی با جمله‌بندی ساده و با حفظ مصلحت‌ها و شئون و سریع و به‌هنگام بدون قصد مجادله و ارشاد. امر و نهی باشد نه بحث فلسفی. اگر بد و بی‌راه شنیدید بگذارید به حساب صندوق توسعه‌ی مودت اباعبدالله علیه‌السلام و پاسخ نگویید. در یک کلام زبان بگشایید و تذکر بدهید و بروید. نکته این است که با شوخی و لودگی کار را پیش نبریم. برادر! جنگ ما جنگ اراده‌هاست. اگر جریان را جریان حق می‌دانیم باید با اراده‌ی قوی و پایدار حرکت کنیم. البته این سخن را همگان باید عمل کنند. مسئولان هم که در راس امور هستند  باید بدانند که ظاهر مردم باطن آن‌ها را نشان می‌دهد. دهه‌ی اول که سینه‌ها از داغ حسین گداخته است و چشم‌ها سر سفره‌ی اشک نشسته، بهترین فرصت برای تمرین امر به معروف ونهی از منکر. این‌جا جوگیر شدن اصلا بد نیست. بگذار بگویند فلانی می‌رود هیئت و داغ می‌شود و برمی‌گردد و جوگیرانه شروع به اصلاح جامعه می‌کند. نباید این فرصت را از دست داد. تمدن حیوانی غرب با خیل و لشگر فراوان مشغول غارت نفس‌ها ونفَس‌های ماست. همین محرم و صفر و رمضان است که امت را امت نگه داشته است. من هنوز حیران جا شدن محبت حسین علیه السلام در دل دختربازی هستم که نماز و روزه‌اش سه خط در میان است. حیران تعطیل نشدن و البته پربرکت‌تر شدن قیمه‌های خیمه‌های حسینی در ایام گرانی کمرشکن هستم. حیران اصلاح شدن راه‌های عزاداری هستم در روزگار بدعت‌ها و انحراف‌ها و فرقه‌ها. یادمان باشد که محرم فصل توزیع غیرت دینی است. بیاییم و با همت غیرت جامعه را دوبار کالیبره کنیم. باشد که قدر بدانیم.


۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۱:۱۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

جرم: اسلام


 در این روزها که "قهرمانانه" ، سخت‌ترین گزینه برای چسبیدن به واژه‌ی نرمش است و برخی خواسته یا ناخواسته نام پدیده‌ای معقول را بد تفسیر می‌کنند و برخی برای وصال نامیمون کفر و اسلام هول می‌شوند؛ بهترین گزینه برای تحلیل شرایط، صبر و تفسیر کردن واقعه‌ها بر اساس عقل و تدبیر و چارچوب مورد باور دولت جناب روحانی است. یعنی باید با منطق مورد اشاره‌ی دولت یازدهم رفتار سیاسی و دیپلماتیک ایشان را مورد قضاوت قرار دهیم. در ضمن به رمزگونه‌های سخنان رهبر انقلاب در هفته‌های اخیر هم باید دقت کرد. در ضمن باید مراقب واکنش‌های صرفا خشن و عصبی‌مزاج عده‌ای باشیم که حتی رهبر نیز در جایی به کنایه از رفتار شدید! دانشجویان علیه دولت‌مردان ابراز نارضایتی کردند. موضوع به طور خلاصه و ساده این است که از نظر من جبهه‌ی کفر و شیطان اهل منطق نیست. از ما مسلمانان بدش می‌آید و متنفر است. برای جبهه‌ی کفر کسی که نظام اسلامی را باور داشته باشد و برای حفظ و ارتقای‌ آن تلاش کند منفور است چه حسین شریعتمداری و سردار نقدی باشد چه دکتر ظریف و دکتر عارف. جرم ما به زعم دنیای کفر، یک کلمه است و آن اسلام و اصرار داشتن بر بقای بر اسلام است. باقی قضایا سرگرمی و پیام بازرگانی ماجراست. دکتر محمدجواد ظریف را به زور که نمی‌شود شبیه سعید جلیلی کرد. بگذاریم این دولت‌مردان کاربلدی خود را نشان بدهند و انصافا هم کاربلد هستند. نکته این است که این عزیران باید علاوه بر بلد بودن فن و راهبردهای کارشان، دشمن و عمق خباثت و فرصت‌طلبی و شیطان‌صفت بودن او را هم همواره به یاد داشته باشند. من دوستان و هم‌سلک‌ها و هم‌فکرهای خودم را به بررسی و مطالعه‌ی شرایط و صبر و متانت از یک طرف و نیز به جوگیر نشدن و واداده نشدن و تحت تاثیر جو سنگین احتمالی پیش‌رو قرار نگرفتن دعوت می‌کنم. جو سنگینی که از طرف قشر متوسط نیمه‌سکولار و بافت پیرو جامعه ضد جریان حامی تفکر سعید جلیلی ایجاد خواهد شد. تفکری که به غلط در مقابل تفکر اعتدال قرار گرفت و با غلطی مصطلح که برخاسته از جریان‌های بصیر! سیاسی پیش از انتخابات بود، دوقطبی سازش و مقاومت نام گرفت. من رفیقان را به غش نکردن از هر دو سوی توصیه می‌کنم. رفیقان را به مدح خوبی‌های دولت‌مردان توصیه می‌کنم. فراموش نشود که ما بسیجی‌های پای رکاب جناب روحانی هم هستیم. دکتر روحانی با تفکری که ما قبول نداریم به پیش می‌رود اما ما هم می‌توانیم تا جای ممکن و معقول از او حمایت کنیم. آرمان‌ها هم که معلوم است. علمدار معلوم است و قطب‌نما هم پیدا. 


۰۶ مهر ۹۲ ، ۲۲:۲۷ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

بغض، انتظار و خشم... حماقت کن ای شیطان!


 خیلی دوست دارم آمریکا حماقت کند. یک چیزی ته گلوی آدم را می‌خاراند برای انتقام حاج احمد متوسلیان و حاج همت و شهدای مظلوم و خاکی دفاع مقدس. یک بغضی داریم ما برای کنار رفتن پرده‌های جهل ملت‌های دنیا. برای این‌که همه بفهمند وقتی رهبر می‌گویند دشمن بویی از منطق نبرده و باید با اقتدار با او سخن گفت، حرف درستی می‌زند. به قول بهشتی کبیر: ای آمریکا عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر. حمله کن تا برای تو و شیاطین منطقه سینه سپر کنیم. خیلی دوست دارم آمریکا حماقت کند. 


راستی بد نیست همه‌ی ما یک بار دیگر در این روزگار وصیت‌نامه‌ی امام خمینی(رضوان الله علیه) را بخوانیم. دریافت کنید.

۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۳۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

به شیطان‌ات بگو هیس!


 در مورد فیلم ستایش‌برانگیز و شجاعانه‌ی خانم پوران درخشنده باید بگویم که همین که یک فیلم‌ساز پردغدغه به سمت موضوع مهم و حساسی مانند تعرض جنسی به کودکان می‌رود برای من قابل احترام است. فیلم‌های پیشین خانم درخشنده هم گواه دغدغه‌مند بودن ایشان نسبت به مسایل اجتماعی حساس و در عین حال فراموش‌شده است. بنابراین فیلم هیس... حتما باید دیده شود و مورد بحث قرار بگیرد. من اما دوست دارم در مورد موضوع فیلم و موضوع‌های نزدیک به آن جور دیگری که کمی عمیق‌تر باشد فکر کنم. چرا فیلم‌ساز شخصیت آزارگر داستان را مورد مداقه قرار نمی‌دهد؟ البته این ایراد گرفتن از فیلم نیست. مسئله‌ی اصلی فیلم، اطلاع‌رسانی نسبت به خطرهای موجود در جامعه و خطربزرگ‌تر پنهان کردن تعرض از سوی شخص یا خانواده‌ی آسیب‌دیده به بهانه‌ی واهی حفظ آبرو است که به زعم فیلم‌ساز خطر جدی‌تری است. اگر اخلاق فردی را لایه‌ای از ساختار جامعه در نظر بگیریم و لایه‌ی بعدی را به رفتارهای اجتماعی‌مان نسبت بدهیم باید بگوییم که پوران درخشنده همواره به سراغ لایه‌ی رفتارهای اجتماعی جامعه‌ی ایران رفته است و سطح اخلاق فردی و اخلاق مربوز به خلوت‌های هر فرد را فراموش کرده است. پیام من به سازنده‌ی هیس این است که بر فرض، با همه‌ی این جنجال‌ها و سر و صداها ما فهمیدیم که باید اجازه‌ی فریاد زدن را به دخترها بدهیم. بر فرض که متوجه شدیم که باید از جنایت‌کارهای جنسی و اراذل و اوباش و... بی‌واهمه شکایت کنیم تا کار قانون و قضا و پلیس برای برخورد با این‌ها روی غلتک بیفتد. در اینجا این سوال مطرح است که آیا مسئله‌ی مهم‌تری وجود ندارد. البته من به این قضییه واقف هستم که نفس حرکت این فیلم اجتماعی، مهم و مفید است اما جای کار برای کار فرهنگی باز است. کار فرهنگی یعنی این که برویم و جهاد کنیم تا شیطان و نفس اماره روی افراد جامعه‌ی ما مسلط نشوند که اگر بشوند شیطان‌صفت‌های مورد اشاره‌ی فیلم متولد می‌شوند. هیچ فردی آزارگر جنسیِ مادرزاد نیست. بلکه گناه‌های کوچک انباشته در طول زمان و اصرار بر آن‌ها و لانه کردن شیطان در دل‌ها و جوجه‌کشی شیطان در خانه‌ی قلب انسان کار را به وادی تباهی می‌کشاند. موضوع شهوت جنسی موضوع بسیار اساسی و مهمی است و هدایت‌های قرآن کریم هم گواهی بر اهمیت این مسایل می‌دهد. به هر حال گِل بدبوی جنس بشر رو به درکات سقوط دارد و تمایلات نفسانی و شهوانی در همین گل وجود دارد. برخی دستورهای سبک زندگی اسلام مبنی بر جزییات تربیت جنسی فرزندان گواه بر این مدعاست که اسلام هم وجود این خطرها را واضح بیان کرده است و رعایت برخی نکته‌ها در مورد پوشش زن در خانواده و جامعه و نوع روابط و... هرچند مورد استهزای مسخره‌کنندگان قرار بگیرد، می‌تواند جلوی خلق چنین فاجعه‌هایی را بگیرد. توجه به این رعایت‌ها یعنی این‌که نگاه حرام خیابانی، اینترنتی و تلویزیونی را مهار کنیم و در این راه از لومه‌ی لائم نهراسیم که مرادِ داستان هیس هم مطمئنا ابتدائا گمراهی‌اش از همین رعایت نکردن‌ها شروع شده بود. هرچند او دیگر آن قدر سقوط کرده بود که به درکات فروحیوانی تنزل پیدا کرده بود اما اصل خطر با هر کیفیتی برای آحاد جامعه وجود دارد.

 

۲۴ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

شهر دیو و دد


 ماه مبارک رمضان است و روزهای داغ و شب‌های گرم در حال گذر. روزه؛ این وجود عزیز و شریف هم ما را به ضیافت دعوت کرده است. و اما در شهر چه خبر است؟ آیا ما کم عمل می‌کنیم به فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر؟ آیا پلیس برای مثال و خالی نبودن عریضه با روزه‌خواری در دیدرس عمومی برخوردی کرده است؟ من در این روزها که چیزی ندیدم. هیچ ندیدم. هیچ یعنی هیچ. آیا برخورد با روزه‌خواری در دیدرس عمومی وظیفه‌ی منِ شهروند است؟ آیا در خیابان‌های امّ‌القرای اسلام می‌شود صدها نفر را روزانه به شلاق حد بست؟ آیا شما تا به حال شلاق خوردن روزه‌خوار حرمت‌شکن را دیده و یا شنیده‌اید؟ پیدا کردن مواد، پیدا کردن سیگارکش روزه‌خوار، پیدا کردن بی‌حجاب هتاک آسان شده اما یافتن امر به معروف و نهی از منکر  چه از نوع حکومتی و قهری‌اش چه از نوع مردمی و لسانی‌اش سخت شده است. با کمال تاسف باید بگویم که خیابان‌های تهران بوی ماه مبارک نمی‌دهد. بی‌غیرت شده‌ایم وگرنه با این حرمت‌شکنی دسته‌جمعی برخورد می‌کردیم. این‌که منِ شهروند به فریضه‌ی نهی از منکر عمل نمی‌کنم وظیفه را از دوش پلیس برنمی‌دارد. اگر من در اشتباه هستم به من بگویید. این ماه رمضان هم به لیالی قدر رسید و مشتی هرزه‌ی شیک و غیرشیک اعتقادات ما را به بازی گرفتند و ما خاموش بودیم. البته یک چیز هم هست. من حساب کردم که اگر می‌خواستم به نهی از منکر لسانی عمل کنم در هر روز از صبح تا عصر باید با ده‌ها نفر آدم که در مسیر عبور من هستم درگیر بشوم و عملا قوام زندگی طبیعی من از بین می‌رود. حکیم بزرگوار عصر ما آیت‌الله جوادی گفتنه‌اند دیگر... ظاهر مردم همان باطن مسئولان است. 

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۰۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

یک فکر مسموم


 یک فکر مسموم این است که این‌طور بگوییم که زیاد قرآن خواندن مهم نیست بلکه مهم این است که قرآن را بفهمیم و در آن تدبر کنیم. البته که تدبر در قرآن ضروری و عمل بسیار متعالی‌ است اما استهزا کردن قرآن خواندن بسیار زیاد و تندتند قرآن خواندن در ماه مبارک رمضان و دعوت به کم قرآن خواندن  به بهانه‌ی تدبر را فکر القایی شیطان می‌دانم.

از شما خواننده‌ی عزیز وبلاگ می‌خواهم اگر در مورد تخصصی‌تر شدن وبلاگ پیشنهادی دارید در میان بگذارید.

۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۵:۰۴ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

گذشته و آینده‌ی فرهادی


 درباره‌ی الی را بیش از پنج بار کامل دیدم. برخی از سکانس‌ها را بیش از سی بار دیدم و هر بار به فکر لذت بردن از سینما بودم. لذت بردن از تپش قلب. لذت بردن از کشف تحلیل روابط بین آدم‌ها. لذت بردن از احساس و تعلیق و هیجان پیش از فاجعه. یادش به خیر... سکانس غرق شدن آرش و فریاد دخترک برای خبر دادن به غفلت‌زدگان بازی والیبال. هنوز مو به تنم سیخ می‌شود وقتی یاد التهاب آن صحنه می‌افتم. جدایی را سه بار کامل دیدم. پرخاش حجت در بیمارستان را دوست دارم سی بار ببینم. دعوای لفظی حجت و بابای ترمه را بارها دیدم و بارها مرور کردم. همان‌طور که دیالوگ‌های فوق‌العاده‌ی حاج کاظم را صد بار مرور کردم. دیالوگ‌های توفانی حجت و واکنش‌های ریز شخصیت‌های جدایی، صحنه‌ی توفانی غرق شدن آرش در درباره‌ی الی را دوست دارم. در این فیلم‌ها به ویژه در درباره‌ی الی من به دنبال کشف عمق شخصیت‌ها و تحلیل روابط انسانی بین آن‌ها و البته شاید  دنبال خدا بودم. فرهادی در فیلم‌های الی و جدایی و اکنون در لوپسه(گذشته) تمایل‌اش به بازی با اطلاعات در فیلم‌نامه و در معرض مخاطب گذاشتن آن، بیشتر شده است. یادم می‌آید آخرهای فیلم گذشته بود که در حال بازیگوشی بودم و دوستم به من تذکر داد که حواس‌ات به فلان دیالوگ باشد و آن را از دست نده. من اما هیچ میلی به فهمیدن فلان دیتای خاص نداشتم و پیش خودم گفتم این اطلاعات را بعدا هم می‌توانم از کس دیگری بشنوم. مهم میخ‌کوب شدن در صندلی سینماست که گذشته من را به این لذت نرساند. مهم لذت کشف بود که گذشته این لذت را به هیجان کاذب کشف اطلاعات بی‌اهمیت تقلیل داده است. می‌پذیرم که فرهادی استاد چینش پازل‌گونه‌ی اطلاعات فیلم‌نامه است. خوب. ولی این امر نباید اصل لذت در سینما را کم‌رنگ کند. احمد، ماریان، سمیر، سلین، نعیما، لوسی، فواد و لئای کوچولو و شهریار.  احمد. فقط قرمه‌سبزی و بلال را از ایرانی بودن‌اش می‌فهمم. ریش و آرامش و اراده‌ی حل مشکل‌اش را نمی‌فهمم. ماریان. ابتدا برداشت منِ مسلمانِ ایرانی این است که زنی هرزه است که بنگاه عام‌المنفعه‌ی جنسی باز کرده و به طرز عجیبی خودخواه است. منِ مخاطب با پیش‌فرض قباحت خیانت و بی‌قیدی جنسی به تماشا نشستم و در اولین صحنه‌ی حضور هم‌زمان احمد و سمیر در بیغوله‌ی ماریان، می‌خواستم عق بزنم از اشمئزاز. اما کارگردان گذشته به من آرام آرام القا کرد که هوی! آرام باش. و این مسئله برای منِ مخاطبِ ناموس‌پرست غیرتی حل شد. سمیر را ضعیف‌ترین شخصیت گذشته می‌پندارم. منطق زندگی‌اش و رفتارهای غالبا منفی‌اش برای من روشن نشد. هر چند کارگردان اصرار دارد بگوید همه خاکستری‌اند. سلین هم که مخاطب را با خودکشی پر از ابهام‌اش سرِ کار گذاشته است. ابهامی که فقط با ترمز کارگردان بر روند جاری شدن اطلاعات برای مخاطب ایجاد شده وگرنه این ابهام و تعلیق متاسفانه ربطی به عمق شخصیت‌ها و روابط انسانی پرمعنای آن‌ها با هم ندارد. کارگردان با اصرار نه چندان ذوق‌داری بیننده را تا انتهای فیلم برای کسب اطلاعات بیشتر می‌کشد. مخاطب در نهایت سلین را به خاطر بی‌جا افسرده شدن و بی‌دلیل شک کردن به شوهر شماتت می‌کند و حتی اگر شوهر با زن داروفروش همسایه خوش‌دل و هم‌تن باشد نیز، فرهادی به مخاطب می‌گوید که تعصب سلین او را به خودکشی واداشته است. پس سلین حماقت کرده. البته که خودکشی حماقت است اما تعصب غیورانه‌ی یک زن برای دل شوهر با حرکت بی‌توجیه و آزاردهنده‌ی سلین وابسته نشان داده می‌شود. به بیان بهتر، کارگردان می‌گوید اگر مردم این تعصب‌های فطری- دینی را نداشتند دنیا جای بهتری برای زندگی بود. نعیما و شهریار ابزار فیلم‌نامه بودند که قصه پیش برود. نکته‌ی خاصی نداشتند، مگر دیالوگ‌های پیش‌برنده برای قصه. فواد ولئا هم کودکان معصوم گرفتار در بیغوله‌ی ماریان. کودکانی که باید زودتر از سن خود با مفهوم خیانت، مردی غیر از پدر در خانه، خودکشی و زنی غیر از مادر همراهِ پدر آشنا شوند. البته بازی گرفتن از فواد عالی بود. و اما لوسی درست‌ترین شخصیت فیلم بود. دختری که دغدغه‌اش بی‌حرمت شدن بیغوله‌ای است که مادر بی‌عفت‌اش ساخته است. اما کارگردان به ما می‌گوید که درد اصلی لوسی عذاب وجدان او برای خودکش سلین است. وگرنه لوسی هم اگر از سن حساس‌اش بگذرد نباید به طور بنیادی مشکلی با سمیر یا هر نره خر دیگر داشته باشد. راستی، ماریان هیچ تمایلی به شنیدن خاطرات گذشته ندارد. البته من هنوز تحلیل درست و حسابی‌ای از چرایی رفتار متناقض‌نمای ماریان در دعوت از احمد و دوگانگی عشق‌اش ندارم. و اما سخن دیگرم که حرف دل است. من از آدمی که شعائر اسلامی ایرانی را به پشیزی می‌انگارد و صورت بژو را در مرئای همگان می‌بوسد، بدم می‌آید. بعید می‌دانم که به اسلام و ایران خدمتی بکند. موضوع فیلم او موضوع مد روز هالیوود است. چرا فرهادی سراغ این موضوع رفته است؟ من نسبت به اصل انتخاب موضوع ایراد دارم. شاید با توجه به مد جدید سینما فرهادی به سمت همجنس‌گرایی هم برود که امیدوارم این اتفاق نیفتد. 


۰۵ تیر ۹۲ ، ۲۳:۳۲ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

نظام راست می‌گفت


 انتخابات تمام شد. خدا را سپاس می‌گزارم. شاخص امنیت ملی باز هم با حضور قوی مردم بالا ماند و چشم غرب صهیونی کورشد. همین حضور و مشارکت بالای مردم برکاتی دارد که خودش خیلی زیاد جای شکر و حمد الهی دارد.

 اصول‌گرایان شکست خوردند. زیرا منیت‌ها را کنار نگذاشتند و اسم‌اش را گذاشتند تکلیف‌گرایی. حسین قدیانی گروه پایداری را در خدمت فرقه‌ی انحرافی می‌داند و من این گونه نمی‌بینم. این توهین به آیت‌الله مصباح است. البته عملکرد ایشان کمی مبهم و عملکرد پایداری فراوان جای نقد و بحث دارد. ولی حتی پس از شکست هم من شماتت و درگیری را خوش نمی‌دارم و کینه‌کاری و کینه‌ورزی را به صلاح نمی‌بینم. به نظر من بزرگ‌ترین اشکال آقایان پایداری در بخش کار محتوایی مقایسه و تطبیق بیش از حد فضای سیاسی به دوران صدر اسلام است. با این کار مدام فضا فضای کفر و اسلام و دو قطبی سازش مقاومت نمایش داده می‌شد. با این کار نامزد محبوب‌تر یعنی قالیباف رﺃی‌اش کم‌تر شد و آن دیگر یعنی روحانی هم که اصلا یعنی خود سازش مثلا. این اشتباه بود. گروه پایداری باید بداند که وقتی فرد ایده‌آلی ندارد باید به حداقل‌ها راضی شود تا عرصه را کاملا نبازد. که این چنین شد. آن‌ها در تخمین رأی جلیلی هم در اشتباه یا بهتر بگویم در توهم بودند. پایداری‌ها ثابت کردند که اگر خود را بازسازی نکنند باید صحنه‌ی سیاست را ترک کنند. آن‌ها معنویت را با مدل خیلی خاصی وارد بازی سیاسی می‌کنند. برخی دوستان بی‌خبر از آمار وزارت کشور صبح شنبه به نقل از آقای پناهیان توصیه به خواندن فلان دعا می‌کردند. جالب است گمان می‌کردند تلویزیون به صورت همزمان با شمارش اعلام نتیجه می‌کند در حالی که کار از ساعت 10 صبح تمام بود. حرف زیاد است. من هم بزرگان جبهه‌ی پایداری و هم بدنه‌ی اجتماعی نورانی‌شان را دوست دارم و نمی‌خواهم مورد مرگ بر گفتن و شماتت و سرزنش قرار بگیرند. حرف‌های زیادی دارم با تک‌تک‌شان. آن‌ها خودشان باید به بینش منطقی در عالم سیاست برسند وگرنه از این دنیای پر از دور خوردن زده می‌شوند.

 اما در مورد ائتلاف سه‌گانه. فاجعه بود. لنگ دراز شده‌ی این ناائتلاف ضربه‌ای به قالیباف زد که حمله‌ی گازانبری روحانی نزد. نه تنها به نفع قالیباف کنار نرفتند بلکه در مناظره‌ی حساس سوم علیه هم حرف زدند و رﺃی هم را ریزاندند. درود بر آقای حداد عادل که کنار رفت به نفع اصول‌گرایی. من به منش سیاسی ایشان ایمان پیدا کردم. ایشان باید الگوی سیاسی پایداری‌ها و... باشند. آقای ولایتی به اصول‌گرایی ضربه زد. در مورد خود قالیباف هم باید گفت که هر حرف راست نشاید گفت. یک سکوت عاقلانه در مناظره باعث می‌شد حرفی از حمله‌ی گازانبری زده نشود و رأی‌اش ریخته نمی‌شد به سبد رقیب.

 مردم هم به دلایل فراوان به روحانی رﺃی دادند. این دلایل ممکن است کمی برای نظام گزنده باشد اما گزندگی‌اش از جنس دارو است. مردم گراییده به روحانی ضدنظام و ضدرهبری نیستند. همه به نظام اسلامی رأی دادند. البته نقد احمدی‌نژاد و حمایت از آقای هاشمی یکی از پشتوانه‌های اصلی رﺃی روحانی بود. ایجاد موج هم از هنرهای جریان هاشمی اصلاحات بود که موفقیت‌آمیز هم بود. پس بر خلاف نظر برخی خطبای نماز جمعه که ظاهرا بصیرتر از رهبری هستند! اصلاحات چندان هم نمرده است. به هر حال روحانی پیروز شد و من یک کم ناراحت هستم. حتی از اشتباه‌های ریز و درشت خودم. اما به عنوان سرباز  نظام اسلامی برای کمک به دولت منتخب آماده هستم. به پیروز انتخابات هم درود و تبریک می‌گویم.

 اما نکته‌ای همراه با درد و داغ. امید که آبروی گرو گذاشته شده‌ی سید علی این روزها آزاد شود. نظام ما اگر دست تو رأی ملت می‌کرد این دفعه راحت‌تر از 88 بود. روحانی بالا آمد و انتخاب شد. میرحسین و کروبی و شهروندان بی‌لطف و مرامِ زلف گره زده با خاطره‌ی سبز، باید از کرده‌ی خود و از باور رسوب‌کرده‌ی غلط خود دست بردارند و توبه کنند. نظام سال 88 راست می‌گفت. احمدی‌نژاد24.5 میلیون رﺃی داشت و حسن روحانی هم در سال 92، 18.6 میلیون رأی دارد. امیدوارم بفهمند گریه‌های رهبر انقلاب را. این داغ امروز باید کمی تسکین پیدا کنند. زبان‌ها امروز باید تکان بخورد به اعتراف. 


۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۳۵ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی