ماه مبارک رمضان است و روزهای داغ و شب‌های گرم در حال گذر. روزه؛ این وجود عزیز و شریف هم ما را به ضیافت دعوت کرده است. و اما در شهر چه خبر است؟ آیا ما کم عمل می‌کنیم به فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر؟ آیا پلیس برای مثال و خالی نبودن عریضه با روزه‌خواری در دیدرس عمومی برخوردی کرده است؟ من در این روزها که چیزی ندیدم. هیچ ندیدم. هیچ یعنی هیچ. آیا برخورد با روزه‌خواری در دیدرس عمومی وظیفه‌ی منِ شهروند است؟ آیا در خیابان‌های امّ‌القرای اسلام می‌شود صدها نفر را روزانه به شلاق حد بست؟ آیا شما تا به حال شلاق خوردن روزه‌خوار حرمت‌شکن را دیده و یا شنیده‌اید؟ پیدا کردن مواد، پیدا کردن سیگارکش روزه‌خوار، پیدا کردن بی‌حجاب هتاک آسان شده اما یافتن امر به معروف و نهی از منکر  چه از نوع حکومتی و قهری‌اش چه از نوع مردمی و لسانی‌اش سخت شده است. با کمال تاسف باید بگویم که خیابان‌های تهران بوی ماه مبارک نمی‌دهد. بی‌غیرت شده‌ایم وگرنه با این حرمت‌شکنی دسته‌جمعی برخورد می‌کردیم. این‌که منِ شهروند به فریضه‌ی نهی از منکر عمل نمی‌کنم وظیفه را از دوش پلیس برنمی‌دارد. اگر من در اشتباه هستم به من بگویید. این ماه رمضان هم به لیالی قدر رسید و مشتی هرزه‌ی شیک و غیرشیک اعتقادات ما را به بازی گرفتند و ما خاموش بودیم. البته یک چیز هم هست. من حساب کردم که اگر می‌خواستم به نهی از منکر لسانی عمل کنم در هر روز از صبح تا عصر باید با ده‌ها نفر آدم که در مسیر عبور من هستم درگیر بشوم و عملا قوام زندگی طبیعی من از بین می‌رود. حکیم بزرگوار عصر ما آیت‌الله جوادی گفتنه‌اند دیگر... ظاهر مردم همان باطن مسئولان است.