میثم مطیعی خوب روضه می‌خواند. شعرهای خوبی انتخاب می‌کند. سعی می‌کند کلامش در روضه خارج از متن مقتل نباشد. برای خودش در فضای مدّاحی جریان‌ساز بوده است. خودش هم بچة دوست‌داشتنی‌یی است. همة این حرف‌ها سرجای خود درست است. حتی سیاسی بودن مطیعی هم «سرِ جایِ خودش» درست و انتخاب شعرهای انقلابی‌اش هم کار قابل دفاعی است. البته در درون همان مدیوم مداحی‌اش هم اشکالاتی دارد. در برخی اشعار نسبت به رهبر انقلاب غلوّ کرده بود که البته غلظت‌اش در سال‌های اخیر کمتر شده بود. اما قصة امروز ما دخلی به ویژگی‌های مطیعی و امثال مطیعی ندارد. قصه، چیز دیگری است.

عید فطر را از هر سوراخی و از هر روزنه‌یی بنگرید، سیاسی نیست. نماز عید فطر هم تا جایی که ما یادمان می‌آید ربطی به سیاست نداشت. چرا باید این مراسم را آغشته و «آلودة» سیاست و سیاست‌زدگی بکنیم؟ نماز عید فطر باید بتواند هرآدم مذهبی و نیمه‌مذهبی و نمازخوان و حتی غیرنمازخوانی را به خودش بکشاند. در نماز عید فطر 96 با رخدادی روبرو شدیم که به نظر من بدعت بود. اگر قرار باشد که هر سال در تجمع نماز عید فطر، مواضع سیاسی یک اندیشة خاص از تریبون عمومی و ملّی «حُقنه» شود؛ من اولین نفری هستم که انصراف خودم را از حضور در نماز عید فطر سال بعد اعلام می‌کنم. حتی اگر مواضع سیاسی شخصی من با مواضع تریبون غصب‌شده یکی باشد. در شعر مطیعی اشاره به صف اول- بخوانید حسن روحانیِ رییس‌جمهور - شده بود. آیا ارکان دیگر صف اول هم همان‌طور نقد می‌شوند. مثلاً آیا امکان و شرایط منصفانه و آزادانة نقد آقای صادق لاریجانی از همان تریبون وجود دارد؟ آیا امکان و شرایط مساوی برای نقد آقای احمد جنّتی هم وجود دارد؟ آیا امکانِ نقد آقایانِ «انتصابی» از همان تریبون و در شرایط مساوی وجود دارد؟ اگر آری که من مخلص دوستانِ هشتگِ میثم-صدای-ماست هم هستم. از این هشتگ‌ها بسازیم و عقاید انقلابی خود را فریاد کنیم. اما اگر جواب، منفی است؛ بیخود می‌کنیم که زبان باز کنیم و کلمة مقدس نقد را به زبان بیاوریم. نقد، شوخی و مداهنه نیست. نقد مقدمه می‌خواهد که انصاف و عدالت در نقد را شامل می‌شود.