سبک زندگی ما از درون روضه‌ی اباعبدا... بیرون می‌آید. اگر ما اصرار داریم که حجاب چه و عفاف چه و اگر ما تاکید داریم که پوشش فلان و قرص صورت و دو کف دست فلان و بهمان؛ برای آن است که منبع لایزال کربلا به ما جهت می‌دهد. هر سال در روضه‌ها به روضه‌ی غیرت و ناموس آل ا... که می‌رسیم و به روضه‌ی معجر که می‌رسیم داغی برای ما تازه می‌شود که باید تازه می‌شود و همین داغ‌ها و دردهاست که باعث بالیدن ماست. محرم اتفاقا هم وقت نالیدن است و هم وقت بالیدن. بالیدنی که از درون کانال نالیدن و زاری کردن بر ثارا... و اسرای خاندان نبوت می‌گذرد. آن معجری که از سر آل ا... کشیدند برای ما روضه است و گریه و ناله و فریاد ما، اما امروز قدرت نرمی ناجوانمرد چادر از سر زن مسلمان پایین می‌افکند و ما را دردمند نمی‌کند و این خود یک درد است. قیام اباعبدا... به تصریح خود حضرت-علیه السلام- برای اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر بوده است و البته این قیام در زمان جاری است و صدای هل من ناصر به گوش همه‌ی ما می‌رسد. جامعه‌ی ما تا وقتی که پای اصلاحات رضاخانی به آن باز نشده بود جامعه‌ای با حجاب کامل بود. ما با حجاب بودن جامعه‌مان را فراموش نمی‌کنیم همان‌طور که روزگار نقشه‌ی جغرافیای بدون اسراییل را از یاد نمی‌بریم. روزگاری بود که نقشه‌ها همه، فقط فلسطین داشت. امروز هم باید چنین باشد. ما سرسخت و سرتق هستیم در این موضوع‌ها که احساس می‌کنیم رگ گردن غیرت دینی‌مان باد کرده است. روزگار چادر و روبند و چارچوق را از یاد نمی‌بریم و تغییر ناجوانمردانه‌ی سبک زندگی را هم از یاد نمی‌بریم. این نوزاد نارس مدرنیته بود که سبک زندگی مردم ما را تحقیر کرد یا منورالفکرهای در راس قدرت بودند که دین ما را عقب مانده خواندند و تاختند و تاختند؛ خیلی مهم نیست. به هر حال بدعتی را پایه گذاری کردند و با شیوه‌های قوی‌ای پروراندند و امروز ما باید تلاش کنیم که از داشته‌ی خود دفاع کنیم؛ در حالی که البینه علی المدعی. طرفه آن است که بسیاری از دختران و زنان جامعه‌ی ما با آموزش‌های درس دینی‌ای که به آنها داده می‌شود و با وجود فطرت پاک و دست‌نخورده‌ی درون‌شان، اصل حجاب و عفاف را از صمیم قلب‌شان قبول دارند اما از ترس مسخره شدن در برخی اتمسفرها و جوهای خاص و بعضا دانشگاه، چادر را و پوشاندن مو را کنار می‌گذارند و توجهی به غلط بودن و تباه بودن وسوسه‌ی شیطان ندارند.  این حرف‌ها فراتر است از جمله‌ی "حجاب مصونیت است نه محدودیت". آن جمله که تصورش تصدیق می‌آورد و نیاز به توضیح و گریبان دریدن ندارد. بحث فراتر از این حرف‌هاست. بحث بر سر میزان بالای قداست حضور یک زن در اجنماع است به طوری که نه او کسی را به گناه بیندازد و نه کسی به واسطه‌ی رقیق‌تر بودن حجاب‌اش در وی طمع کند و این زن بتواند با نهایت اخلاص و کارایی و دین‌مداری و مفید بودن در جامعه حضور پیدا کند. اما چه می‌شود کرد که برخی همان بدیهیات را هم قبول نمی‌کنند. البته فطرت بسیاری این‌ها را می‌پذیرد ولی ترس از مسخره شدن و وسط میدان نبودن و حاشیه گزینی و دیگر بدبختی‌هاست که مانع پذیرش ظاهری این امر است. به هر حال امروز سبک زندگی تدوین نشده‌ی ما و سبک زندگی گزنده و تخدیری غرب با هم در رقابت هستند و یک شاه‌راه اصلی برای کمک به جدی شدن حضور سبک زندگی دینی همین امر به معروف و نهی از منکر لسانی یا همان زبانی است. به این صورت که اگر منکری را در جامعه دیدیم یک جمله‌ی امری ساده و در نهایت ادب و نزاکت و در عین حال تلخ و جدی را خطاب به انجام دهنده‌ی آن منکر به زبان بیاوریم و صحنه را ترک کنیم. همین لباس مشکی پوشیدن برای دهه‌ی اول محرم، عرف‌ساز و امر به معروف است. راهی جز این نیست. امید که اهمیت و حساس بودن این امر را در این روزگار درک کنیم.