از میان این هشت نامزد هر کدام که برگزیده شود، سیاستهای کلی نظام دگرگون نمیشود. اصلاحطلب یا اصولگرا نمیتواند از خط قرمزهای رهبری نظام عبور کند. اما نکته این جاست که اگر کسی رییسجمهور شود که اعتقادی به راه عزتمندانهی نظام و راه پر از خطرِ در پیش، نداشته باشد و از درون سویدای وجودش باور به مقاومت در مقابل جبههی کفر نداشته باشد کشور به ورطهی درگیری سیاسی و کشمکشهای گفتمانی میافتد. چیزی که چند بار در مملکت تجربه شده است و در دورهی احمدینژادِ دگرگون شده هم ناباورانه شاهد این مسئله بودیم. پس اگر اصلاحطلبترین نامزد هم برگزیده شود نباید انتظار داشت که طی مدت کوتاهی ایران را سازشپذیر و منصرفشده از راه مقاومت، ببینیم. بلکه یک رییسجمهور اصلاحطلب اگر با تمام قوا کار کند میتواند ترمز حرکت مقاومت را بکشد و ایران را دوباره برای پذیرش گفتمان مدرنیتهی غربی بارور کند. کما اینکه این اتفاق صد سال است که افتاده اما جریان انقلاب اسلامی این روند را کند کرد و ما اکنون در برخی عرصهها شاهد رویش گفتمان اصیل اسلامی هستیم. البته هنوز هم در بسیاری از عرصهها نیازمند حرکت شتابدار به سمت غلبهی گفتمان اصیل اسلام هستیم تا پیکرهی هرچند ضعیف تمدن نوین اسلامی در ایران اسلامی شکل بگیرد. روزی که آن تمدنِ بر مبنای نرمافزار متنی اسلامی و سبک زندگی اسلامیِ درونی شده توسط اکثریت جامعه، شکل بگیرد، آن وقت اگر رییسجمهورِ لاییک هم سر کار بیاید چندان نگران بنای نظام اسلامی نخواهیم بود. نگرانی امروز برای این است که نظام اسلامی ما هنوز در بعد نرمافزاری زندگی و بحث سبک زندگی و سلوک شخصی مردم ورود چندان موفقی پس از 34 سال نداشته است. بنابراین گزینهی اصلح آن کسی است که خود را متعلق به فضای تمدن نوین اسلامی بداند و مرام سیاسی خود را مستقل و بدون مرعوب شدن از فضای نسبتا غالب غربی- اومانیستی-حقوقبشری، تعریف کند. صرف این که فردی پرکار و تلاش باشد و امور اجرایی کشور را با توان بالا پیش ببرد یک امتیاز بزرگ است. این امر را اصلا دست کم نمیگیریم. همین که فردی متدین و برآمده از نهاد انقلاب بتواند مشکلهای سختافزاری و اداری و اجرایی کشور را رفع کند که کم چیزی نیست. با همین حداقل هم میتوان کلی چیز از کارآمدی نظام اسلامی اثبات کرد و مردم را بیشتر با نظام همراه کرد و دلسردیها را کم کرد. اما عیب این حالت این است که ممکن است راه اصیل انقلاب در کشاکش ظاهر مدیریت سختافزاری این رییسجمهور گم شود و وسیلهی پیشرفت مادی، هدف بلند آرمان جامعه و امت را از یادها ببرد. زیرا پیشرفت و فناوری و ظاهر نوین تمدن خاک دامنگیری دارد و ممکن است مرکوب، راکب را خواب کند. بنابراین گزینهی اصلح آن کسی است که راه ظاهریای را که در پیش میگیرد نیز غیظ تمدن کفر را درآورد و ائمهی کفر بر روی زمین حتی از مصادیق ظاهری پیشرفت این امت هم خشمگین بشوند. لِیغیظَ بهِمُ الکُفّار... همین است دیگر. با اینکه برای برخی از جنبههای مدیریتی و شخصی و شخصیتی برخی از اصلاحطلبها و رتبهی دانشیِ بالای برخیشان احترام قائلم و معتقدم که در هر کابینهای باید از توان علمی این عزیران به نحو شایسته بهره گرفته شود، اما سپردن سکان مدیریت کشور را به یک اصلاحطلب خوش نمیدارم. در ضمن انحصار کابینه و مشاوران و معاونان رییسجمهور را در دو یا سه حلقهی خاص دانشگاهی و رفاقتی و گروهی هم جالب نمیبینم. عرصهی پیشبرد مملکت را باید با حداکثر توان علمی و مدیریتی دید. حلقههای بسته ممکن است فساد آور و ناراضیپرور باشد. آری... دولت شرکت سهامی نیست. باید مقامهای کلیدی و حساس و تعیینکنندهی کابینه با دقتهای اخلاقی و گفتمانی گزینش شوند اما ساختارهای دیگر کشتی مدیریتی جامعه میتواند پذیرای آدمهای مهم و کاربلد باشد.