نمی‌دانم چرا بسیجی‌های بی‌کارت را مفیدتر می‌پندارم؟ همان‌طور که بسیجی باکارت را از کارمند دولت نفت‌خور بیشتر مفید می‌دانم. کارت بسیج هنوز زنده است و کـار می‌کند. هنوز مهم است. هنوز وجدان افراد را به چالش می‌کشد. هنوز دل بچه‌حزب‌اللهی را به درد می‌آورد. چه حس تلخی است وقتی رییس‌چمهور مملکت به تو متلک بگوید در منظر و مسمع 77 میلیون ایرانی؛ که بسیجی اهل دریافت ریال از احدی نیست. مگر ما اهلش بودیم؟ متلک گفتن راحت است به ویژه وقتی سی تا محافظ دور و برت و چند میلیون کاربر دورتر ایستاده‌اند تا معترض را منکوب کنند. کارت بسیج چیز بدی است. چیز مزخرفی است. سازمان بسیج لازم است اما نه این همه سنگین‌سایه و ابَرقدرت. این دیوان‌سالاری با اصل ایجاد بسیج در تناقض است. بسیج باید گزینش داشته باشد. نباید هر کسی را به بهانه‌ی کثرت عدد به بسیج راه داد. اما فضای درون‌اش باید گشاده‌تر از این حرف‌ها باشد. با این‌که کارت بسیج چیز مزخرفی است اما گوشه و کنایه و متلک به بسیجی هم کار ناجوان‌مردانه‌یی است. دیدگاه عامیانه‌ی کنونی درباره‌ی بسیج نه کاملاً غلط و نه درست است. متأسفانه بسیارند افرادی که به هوای کسر خدمت و استخدام راحت و ریاکاری لازم در جایی و مقامی سراغ بسیج می‌آیند و اکثرشان هم به نتیجه می‌رسند. اما همه‌ی داستان این نیست. بسیارند افرادی که تا به حال هیچ فرمی پر نکرده‌اند و نشانی پایگاه بسیج مدرسه و دانشگاه و اداره و محله‌شان را نمی‌دانند اما به معنای حقیقی کلمه و از سویدای وجود بسیجی هستند و فعالیت می‌کنند. هم‌چنین بسیار هستند از افراد درون سازمان کارت‌دار بسیج که همین‌گونه‌اند. من به مسئولان سازمان بسیج انتقاد دارم. کمی آن‌ها را غیرکیّس و نازیرک می‌دانم. نباید این‌گونه بسیج را تبلیغ کنند. اصلاً اسم‌ها را باید جور دیگری تلفظ کنند. نباید این لفظ بسیج را جوری بر زبان برانند گویی دارند از رده‌ی سازمانی فلان و گروه رتبه‌یی و حقوقی بهمان و ... حرف می‌زنند. این مسئله را هم نمی‌شود با تکرار کردن جمله‌های کلیشه‌یی حل کرد. کلیشه‌هایی مثل بسیجی یعنی روح بسیجی و از این دست حرف‌ها. راه حل این مسئله این است که طی یک راهبرد ظریف و مستمر نام و عنوان بسیج سازمانی کم‌رنگ‌تر شود و فعالیت‌های خودجوش( واقعا خودجوش ) جوانان مومن انقلابی آزاد گذاشته شود و به رسمیت شناخته شود. لطفا این فعالیت‌های بسیار جدی خودجوش را با زیاد تکرار کردن کلیشه‌ی خودجوش، دست‌مالی نفرمایید. بگذارید سالم بماند. خودجوش یعنی این که دقیقاً شما کاری به کارش نداشته باشید. البته حمایت بی‌چشم‌داشت مالی اصلاً ایرادی ندارد. من به چشم خود دیده‌ام که کار بسیجی‌ها با مشی بسیج سازمانی متفاوت بوده و این ماجرا درست کرده است. بسیجی می‌خواهد گامی بردارد که مسئول بسیج توان درک آن را ندارد و اگر داشته باشد از رده‌ی بالایی می‌ترسد. ما فقط بلدیم بگوییم که آوینی را در زمان خود درک نکردند. خوب الآن هم این جور اتفاق‌ها می‌افتد. وقتی در مملکت شایسته‌سالاری نباشد همین می‌شود. وقتی مسئولان فرهنگی ما از ارشاد گرفته تا جبهه‌های فرهنگی وابسته به سپاه و شهرداری و سازمان تبلیغات و... درک والایی از مقوله‌ی فرهنگ ندارند همین می‌شود که می‌بینید. اگر شایسته‌سالاری باشد خود مسئول شایسته می‌فهمد که بد دفاع کردن از ارزش‌ها ضربه زدن به آن‌هاست. نوع تبلیغ تلویزیون برای انصراف از یارانه شاهدی است بر نابلد بودن مدیران سیما برای تأثیرگذاری روی جامعه. امیدوارم زودتر از همه‌جا خودجوش‌ها وارد تلویزیون بشوند و کار را در دستان باکفایت‌شان بگیرند. من باز هم از سریال وضعیت‌سفید مثال می‌زنم. مدیران سیما و شبکه‌ی سه نفهمیدند چه اثر مهمی را ساختند. البته آن‌ها که نساختند. گروه سازنده‌ی سریال یک بار تا مرز توقف کار پیش رفت اما دوباره ادامه پیدا کرد. اصلا لطف کار به همین است که خوب شد مدیران سیما موقع ساخته‌شدن وضعیت‌سفید کاری به کارش نداشتند. اصلا همین جوری کارهای خوب ساخته می‌شوند. همین جوری. بهترین کار مدیر نالایق فرهنگی این است که کلا کاری به کار آن هایی که کاربلد هستند نداشته باشد. 


پس‌نوشت: هر از چندگاهی نگاهی به نقد جاهلیت بیاندازید.