انتخابات تمام شد. خدا را سپاس میگزارم. شاخص امنیت ملی باز هم با حضور قوی مردم بالا ماند و چشم غرب صهیونی کورشد. همین حضور و مشارکت بالای مردم برکاتی دارد که خودش خیلی زیاد جای شکر و حمد الهی دارد.
اصولگرایان شکست خوردند. زیرا منیتها را کنار نگذاشتند و اسماش را گذاشتند تکلیفگرایی. حسین قدیانی گروه پایداری را در خدمت فرقهی انحرافی میداند و من این گونه نمیبینم. این توهین به آیتالله مصباح است. البته عملکرد ایشان کمی مبهم و عملکرد پایداری فراوان جای نقد و بحث دارد. ولی حتی پس از شکست هم من شماتت و درگیری را خوش نمیدارم و کینهکاری و کینهورزی را به صلاح نمیبینم. به نظر من بزرگترین اشکال آقایان پایداری در بخش کار محتوایی مقایسه و تطبیق بیش از حد فضای سیاسی به دوران صدر اسلام است. با این کار مدام فضا فضای کفر و اسلام و دو قطبی سازش – مقاومت نمایش داده میشد. با این کار نامزد محبوبتر یعنی قالیباف رﺃیاش کمتر شد و آن دیگر یعنی روحانی هم که اصلا یعنی خود سازش مثلا. این اشتباه بود. گروه پایداری باید بداند که وقتی فرد ایدهآلی ندارد باید به حداقلها راضی شود تا عرصه را کاملا نبازد. که این چنین شد. آنها در تخمین رأی جلیلی هم در اشتباه یا بهتر بگویم در توهم بودند. پایداریها ثابت کردند که اگر خود را بازسازی نکنند باید صحنهی سیاست را ترک کنند. آنها معنویت را با مدل خیلی خاصی وارد بازی سیاسی میکنند. برخی دوستان بیخبر از آمار وزارت کشور صبح شنبه به نقل از آقای پناهیان توصیه به خواندن فلان دعا میکردند. جالب است گمان میکردند تلویزیون به صورت همزمان با شمارش اعلام نتیجه میکند در حالی که کار از ساعت 10 صبح تمام بود. حرف زیاد است. من هم بزرگان جبههی پایداری و هم بدنهی اجتماعی نورانیشان را دوست دارم و نمیخواهم مورد مرگ بر گفتن و شماتت و سرزنش قرار بگیرند. حرفهای زیادی دارم با تکتکشان. آنها خودشان باید به بینش منطقی در عالم سیاست برسند وگرنه از این دنیای پر از دور خوردن زده میشوند.
اما در مورد ائتلاف سهگانه. فاجعه بود. لنگ دراز شدهی این ناائتلاف ضربهای به قالیباف زد که حملهی گازانبری روحانی نزد. نه تنها به نفع قالیباف کنار نرفتند بلکه در مناظرهی حساس سوم علیه هم حرف زدند و رﺃی هم را ریزاندند. درود بر آقای حداد عادل که کنار رفت به نفع اصولگرایی. من به منش سیاسی ایشان ایمان پیدا کردم. ایشان باید الگوی سیاسی پایداریها و... باشند. آقای ولایتی به اصولگرایی ضربه زد. در مورد خود قالیباف هم باید گفت که هر حرف راست نشاید گفت. یک سکوت عاقلانه در مناظره باعث میشد حرفی از حملهی گازانبری زده نشود و رأیاش ریخته نمیشد به سبد رقیب.
مردم هم به دلایل فراوان به روحانی رﺃی دادند. این دلایل ممکن است کمی برای نظام گزنده باشد اما گزندگیاش از جنس دارو است. مردم گراییده به روحانی ضدنظام و ضدرهبری نیستند. همه به نظام اسلامی رأی دادند. البته نقد احمدینژاد و حمایت از آقای هاشمی یکی از پشتوانههای اصلی رﺃی روحانی بود. ایجاد موج هم از هنرهای جریان هاشمی – اصلاحات بود که موفقیتآمیز هم بود. پس بر خلاف نظر برخی خطبای نماز جمعه که ظاهرا بصیرتر از رهبری هستند! اصلاحات چندان هم نمرده است. به هر حال روحانی پیروز شد و من یک کم ناراحت هستم. حتی از اشتباههای ریز و درشت خودم. اما به عنوان سرباز نظام اسلامی برای کمک به دولت منتخب آماده هستم. به پیروز انتخابات هم درود و تبریک میگویم.
اما نکتهای همراه با درد و داغ. امید که آبروی گرو گذاشته شدهی سید علی این روزها آزاد شود. نظام ما اگر دست تو رأی ملت میکرد این دفعه راحتتر از 88 بود. روحانی بالا آمد و انتخاب شد. میرحسین و کروبی و شهروندان بیلطف و مرامِ زلف گره زده با خاطرهی سبز، باید از کردهی خود و از باور رسوبکردهی غلط خود دست بردارند و توبه کنند. نظام سال 88 راست میگفت. احمدینژاد24.5 میلیون رﺃی داشت و حسن روحانی هم در سال 92، 18.6 میلیون رأی دارد. امیدوارم بفهمند گریههای رهبر انقلاب را. این داغ امروز باید کمی تسکین پیدا کنند. زبانها امروز باید تکان بخورد به اعتراف.