آدم وقتی میخندد شاد میشود یا اینکه وقتی شاد است میخندد؟ این باشگاههای خنده را دیدهاید؟ ملت همینطور می خندند. که چه؟ فرض کنید یک عده دور هم جمع بشوند و به هم بگویند که بیاییم و کاری بکنیم که شاد بشویم. آنها دقیقاً باید چه کاری انجام بدهند؟ باید چه حرکتی انجام بدهند؟ شکلک؟ لودگی؟ رقص و تکان دادن آنجا باعث شاد شدن یک انسان میشود؟ بحثی که میخواهم مطرح کنم نسبت مستقیمی با بحثهای سیاسی روز ندارد. بحث من بحث تحلیلی و عمیق است. پس اشتباه درک نشود لطفاً. واقعا آن افراد رقصنده در هنگام رقصیدن شاد هستند؟ یعنی اگر شاد هستند به چه چیزی فکر میکنند که شاد میشوند؟ رقص پدیدهیی است که اگر منجر به خندهی کسی بشود از روی لودگی و مسخرهبازی کودکانه است. برای روشنتر شدن موضوع باز هم نمونه میآورم. در یک مراسم عزاداری و پس از سخنرانی و گریه و روضهی خوب و دلنواز و دلسوز و پس از سینهزنی سنگین و شور، وقتی دعا خوانده میشود و چراغها روشن میشود مردم برمیخیزند و با کناریهایشان دست میدهند در حالی که چشمشان هنوز اشکآلود است. بعد از چند لحظه ناخودآگاه اکثر افراد شوخی و خنده را آغاز میکنند. یعنی خودبهخود یک بهجت و نشاطی در میان عزادران شکل میگیرد که تا چند ساعت( بسته به کیفیت عزا ) ادامه دارد. این مطلب چیزی نیست که توهم تودهی مشکیپوش سینهسرخ باشد بلکه پدیدهیی عینی است که هر کافر و دهرییی میتواند به صورت تحقیق میدانی این کار را انجام بدهد. از این دست است شاد بودن مردم مومن در اعیاد مذهبی با اینکه ظاهراً غیر از شربت و شیرینی چیزی در میان نیست. به نظر من میرسد که حس نشاط پس از عزای حسینی ناشی از حس خوب توبه و پاک شدن معنوی انسان است. کسی که مومن به آخرت است و آخرت را اصل میپندارد، خنده و گریهاش هم با هماهنگی آخرتی تنظیم میشود. چنین مومنی وقتی از گناه و چرک پاک شود حس میکند که به بهشت نزدیکتر است. این یک امر حقـیـقی و وجود خارجی است که او را شاد میکند سپس او با تلنگری کوچک و رقیق خندهاش میگیرد. پس قضییه این است: شاد بودن آنگاه خندیدن. حالا رقص را در نظر بگیرید. اولا انسان باید از شأن خود تنزل کند و پا به بهیمیت بگذارد. حرکات فوقالعاده سخیفی را باید انجام بدهد که لغو و بیهوده است. آنگاه با فشار، خندهیی ظهور کند و در پس این خنده شادی افروخته شود. که چنین شادییی توهم است. خوب است یک تحقیق گستردهی میدانی صورت بگیرد و پرسیده شود که تودهی مردم مذهبی مسلمان، نشاط، رضایت و شادی بیشتری دارند یا تودهی مردم غیرمذهبی قرتی خوشگذران. آیا پورشهسوارها واقعا با بهجت و نشاط زندگی میکنند؟ زندگی با پورشه و ویلای 1200 متری شهرک، دردسر و برو و بیا و چهکنمچهکنم ندارد؟ البته قصد ورود به بحث نسبت پولداری و نشاط را ندارم چه این که مقولهیی جداست. حرف من این است که بستهیی وجود دارد که در این بسته قناعت، صبر، خداباوری عمیق، معاداندیشی خوفورجایی، شکر نعمت، نوعدوستی، دستگیری از ندارها، توبهکاری و رقت قلب وجود دارد. این بسته زندگی را فراخ و دل را آسوده میکند. شبکهی نسیم هم دیگر لازم نیست. به ویژه اینکه نسیم، روشهای رایج غربی را پیش گرفته است. بستهی پیشنهادی دیگری هم وجود دارد که در آن قلب غلیظ و سنگشده، مصرف برای مصرف، حرص، دنیاطلبی و نفسپروری و تنآسایی و در برخی موارد هیجانطلبی افراطی وجود دارد. تهیهی خنده برای پیروان این بستهی پیشنهادی بسیار سخت است. این افراد خیلی غلیظ میخندند. جوک سکسی سه شخصیتی، کلیپهای خفن، مسخره کردن مردم در حد مرگ، تقلید صدا با هتک حرمت و... لازم است که خنده بر لب بیاورد. این مشکل امروز در آحاد جامعهی ما دیده میشود. متأسفانه برخی مذهبی های ما هم این مسئلهی ظریف را درک نمیکنند. نمونهاش این که در جشنهای مذهبیهای ما هم دیده میشوند افرادی که گمان میکنند باید لودگی کرد تا خنده گرفت. فاجعه آن است که برخی فکر می کنند که اگر موضوع لودگی را مسایل مذهبی یا مسایل مربوط به مذهبیها انتخاب کنی، کار بهتری کردهای درحالیکه مسخره کردن و وهن دین پیش آمده است. خوب است شبکهی نسیم برود در شهرها و روستاها بنشیند پای صحبت دلنشین ننهجونها و آقابزرگها و کلعباسها و مشدحسینها و بیبی کلثومها که برای نوهشان صحبت میکنند و از خدا و پیغمبر و از قدیمها میگویند. همینها مردم را سرگرم میکند و از آخرت هم دور نمیکند. نکتهی منفی شبکهی نسیم این است که غفلت و سرخوشی و دنیاگرایی و خنده برای خندهی صرف، شده است هدف اصلی. ما نباید قرآن را فراموش کنیم که فرمود: هو الذی اضحک و ابکی. ما نباید از خنداندن آخرتمحور مردم ترس و ابایی داشته باشیم. امیدوارم جنس خندههایمان بهشتی شود. امیدوارم مسئولان فرهنگی ما بفهمند که اگر بنا بود رقص عامل شادی مردم باشد غلـط کردیم انقـلاب کردیم.