مستند انقلاب 57 شبکهی منوتو را دیدم. پنج قسمت از قرار هر قسمت حدود 105 دقیقه. مستند از حدود پاییز 56 میآغازد تا به 22 بهمن 57 ختم کند. در این فیلم بخشهایی از فیلمهای هرگز پخشنشده و آرشیوی طبقهبندی شده هست که ظاهراً از سوی عوامل داخلی سرقت شده است. مستند سر و صدای زیادی به پا کرده است. در فضای آدمهای دور و برم بسیارند افرادی که واقعاً تحت تأثیر این فیلم ها قرار گرفتهاند و تا حدود زیادی فلسفهی نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی را ناباور شدند. این مسئلهی مهمی است. باید جدی گرفته شود. حتماً لازم است که دههی فجر امسال همین شبکهی افق انقلاب اسلامی آرشیو سازمان را خاکانداز کند و پاسخ بخشهای شبههدار مستند مذکور را بدهد. حتماً مورخین باید پاسخگوی حرفهای غیرمستند مطرحشده در این مستند را بدهند. البته من قصد ندارم وارد نقد این مستند مفصل شوم. از عهده ی من هم خارج است. دوستان هستند خدا را شکر. من چند نکته در فضای تأثیرگذاری این مستند در ذهن دارم که بیان میکنم.
نکتهی نخست آن که چرا باید چنین تصویرهایی چند دهه طبقهبندی شده باقی بماند. شاید مصاحبههای شاه طبقهبندی نداشتهاند اما لابد صلاح نبوده که پخش شود. متن مصاحبهها و سخنرانیها و کتاب(ها) شاه اساساً دور از دسترس متخصصان نبوده است و اگر کسی دوست داشته که بداند شاه چه میگفته است میتوانست اما همهی مصاحبهها وقتی در این مستند میآید دسترسی را راحتتر میکند. من فقط کجفهمی و ترس بیخود به ذهنم میآید. دوست دارم مسئولان بیایند توضیح بدهند که ما به این دلایل سی سال این تصاویر را پخش نمیکردیم. البته دلیلی که ندارند. مشکلی که ایجاد شده این است که من دیالوگ خطرناکی را بر زبان می شنوم. جمله این است: بعدِ سیوچند سال فهمیدیم که چه اشتباهی کردیم. حالا طرف این جمله را وقتی میگوید که فیلم مصاحبهی "هیچی" گفتن امام را دارد به عین میبیند. از علمالیقین به عینالیقین. طرف از قدیمها شنیده بود که امام در پاسخ خبرنگار گفت هیچ... هیچ. بارها هم تفسیرهای این هیچ گفتن را شنیده بود. اما این بار که تصویر این مصاحبه را میبیند احساس غریبی به او دست میدهد. این آدم مخاطب چرا نباید این مصاحبهی امام را به طور عادی از سیما نمیدیده است. بالاخره یک جولیان آسانژ هم در این طرف داستان پیدا میشود دیگر. مگر ما به خودمان شک داریم؟ مگر ما به انقلابمان شک داریم؟ همین پخش نکردنهای سی ساله که شاید دلیل خاصی غیر از ملاحظهکاریهای بیخود و محافظهکاریهای بیدلیل نداشته است باعث ایجاد حس یأس و رنجش در مخاطب میشود. که مثلاً : ما را گول زدند. یعنی ما باید این فیلم به این مهمی را حالا آنهم از طریق کانال به قول کیهان بهایی منوتو ببینیم؟ این بود رسم صداقت با مردم؟ به نظرم امسال تلویزیون باید کولاک کند. فضای امنیتی مثلا پخش مصاحبهی شاه باید شکسته شود. خوشبختانه نمونههای این شکسته شدن را در شبکه ی افق و در مستندی دربارهی تاریخچهی پرچم ایران دیدم. در این مستند خیلی راحت و عادی با شیر و خورشید برخورد شد. و ماجرای تاریخچه و کاربرد شیر و خورشید به طور عادی و بدون فحاشی به شاه و طاغوت و... بازخوانی شد. البته مستند شبکه ی افق در ستایش این نماد نبود و از شیوهی استفاده از این نماد انتقاد هم میکرد اما از طرفی بنا بر منکوب کردن و طاغوتی خواندن اغراق شده هم نداشت. از این دست تابوگریزیها همانند اتفاقی که با پخش مستند برای آزادی افتاد باید دوباره بیفتد. انقلاب حتماً نیاز به بازخوانی دارد. حتماً.
نکتهی دوم. عوض کردن واژهها. خیلی از واژهها در اثر کاربرد بیش از حد از کاربری اصلی خود چند بار تغییر جایگاه میدهد. در مورد انقلاب خیلی از این واژهها را داریم. مثلا ضدانقلاب. مثلا طاغوت و طاغوتی. اتفاقاً حالا که این مستند پخش شده من امیدوارم که باعث خیر شود و مردم را به فهمیدن ژرفتر از مفهوم و چرایی انقلاب دعوت کند و وادارد. اگر این بازتعریفها و تشریحها و مداقهها صورت نگیرد دچار آسیب جدی خواهیم شد. باید قصهی انقلاب دوباره برای مردم صریحتر و صمیمیتر و با زبان و بیان بهتر روایت شود. سی و چند سال از هر واقعهیی بگذرد دیگر حنای محرمانگیاش رنگی ندارد. بگویید. همه چیز را به مردم بگویید. در این صندوق هنوز چیزهایی هست که پدرجدّ شبکهی منوتو هم نمیتواند بفهمد. لااقل مطالبی که سی و اندی سال از روی اش میگذرد پخش کنید. با تحلیل و تفسیر پخش کنید. برای خود من هنگام دیدن این مستند چند سوال پیش آمد که مثلا فلان واقعه هر چند جزئی و کوچک چرا پیشتر مطرح و نقد و بررسی نشده بود. شنیدن از نامحرم. شنیدن اخبار درون خانه از نامحرم بد دردی است.
نکتهی سوم. کیف میکردم وقتی میدیدم که مستند مفصل و طویل انقلاب 57 هیچ اثری (هیچ یعنی هیچ) از آیتاله خامنهای نبود. حتی بنا را بر اهانت و تأکید بر کمرنگ بودن نقش وی در انقلاب (به زعم خود) هم نداشتند. چون اگر چنین میکردند معنیاش این بود که حتماً بحث مهمی در میان بوده که مستند به نقش فعالیتهای آیتاله خامنهای پرداخته است. بلکه منوتو جام را تا تهش سر کشیده و در این مستند بلند و پرگو که مصاحبهی آدم مزخرف و چاکرمسلکی مثل داریوش همایون را کامل پخش میکند اما اسمی از آیتاله خامنهای حتی به عنوان عضو شورای انقلاب و نمایندهی امام در مشهد نمیآورد. این قضییه خوشحالم میکند. لیغیظ بهم الکفّار. بگذار از حرص و خشم بمیرند. این نشانههای خشم است. که یعنی این مرد ربع قرن است که زنده مانده و ایستاده است (حفظه الله). موارد دیگر هم هست. این که یزدی و قطبزاده و بنیصدر پررنگ باشد اما درست معلوم نباشد که چرا عراقی باید نجواکننده و نجواشنوندهی امام باشد. عسگراولادی هم همین طور. نقص در وزن پرداختن به شخصیتهای انقلاب و بزرگ کردن زورکی برخی شخصیتها و غیرمستند حرف زدن در برخی قسمتها از ضعفهای آشکار و بزرگ این مستند است.
این فیلم باب گفتگو را تازه باز کرده است. امروز وقتن گفتن حرفهایی است که مدتها حرف مگو مینمود.