قد علم کردن یک حکومت عادل و مقتدر اسلامی مهم‌تر است یا این که فرد مسلمان شب‌هنگام نشسته و با دست راست آب بنوشد؟ فقه حکومتی مهم‌تر است یا فقه فردی؟ بی‌شک در پی کاستن از اهمیت فقه فردی نیستم چه این‌که آن هم لازم است. اما فقه فردی امروز ما پاسخ‌گوی بسیاری از مسایل حیاتی جامعه و امت اسلامی نیست. فقه بزرگ‌تر و اساسی‌تری لازم است که سامان یابد و برای موضوعات جدید طرح راه حل کند. وظیفه‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم است که این حرکت تمدن‌ساز را پی‌گیری کند و فقه کوچک کنونی ما را که رو به ناکارآمدی می‌رود را به فقه گشن، سترگ و کارا و پاسخ‌گوی اجتماع تبدیل کند. گذشته از حوزه، مردم هم می‌توانند در این امر کمک بدهند. به یک نمونه اشاره می‌شود. چند سال است که تب گیاهان دارویی و طب سنتی در میان مردم به ویژه قشرهای مذهبی گرفته است. البته فعلا کاری به این نداریم که علت گرایش مردم به طب سنتی و گیاهان دارویی و داروهای گیاهی چیست. حتما عوامل زیادی از جمله مشکلات حاصل از دور شدن پزشکی مدرن ما از اخلاق اسلامی نقش زیادی در روی‌آوردن مردم به طب سنتی داشته است. اما من در صدد چرایی این گرایش نیستم. من می‌خواهم نوع رفتار برخی افراد گرویده به طب سنتی را نقد کنم. در میان برخی از مذهبی‌های گرویده به طب سنتی یافت می‌شوند افرادی که طوری رفتار می‌کنند گویی دین و مذهب تازه‌یی برگزیده‌اند و خود را نسبت به باقی مردم پیش‌رو و آوانگارد محسوب می‌کنند. آخوندی را که گیاهان دارویی تجویز نکند قبول ندارند. پزشک‌ها را از اشقیای کربلا بدتر می‌دانند. عجیب و غریب با مظاهر پزشکی مدرن مبارزه می‌کنند و بعضا سلامتی خود و اطرافیان خود را با اشتباه در محاسبه به خطر می‌اندازند. یک نیمه‌دکتر معروف‌شده را با پیامبر اشتباه گرفته و به انواع تجویزهای غیرمستند ایشان چنان عمل می کنند که به حرف امام و پیامبر عمل نمی‌کنند. ضریب بحث سلامتی و حجامت در آیین این مردمان ده‌ها برابر ضریب یاری رساندن به مظلومان جهان و اقامه‌ی عدل است. اگر دین‌داری اینان را به مثابه پیکره‌ی یک انسان در نظر بگیریم گویی بازوان‌اش در ابعاد میکرو و نانو تراشیده شده و لاله‌ی گوش و انگشت کوچک پا در ابعاد کیلومتر پرداخته شده است. موجود زشت‌منظر و کاریکاتوری‌شده ایست که بیش‌تر آدم را به خنده وامی‌دارد. درباره‌ی مورد خاص طب سنتی و گیاهان دارویی باید بگویم که در این امر باید به بهترین و راست‌کارترین متخصصان رجوع کرد. هنوز ابعاد نوع درست بهره بردن از طب سنتی و گیاهان دارویی  کاملا مشخص نشده است. در این آشفته‌بازار هم که برخی سودجویان از جهل مردم بهره می‌برند. حالا فرض کنیم که روش درست طب سنتی و هم‌زیستی آن با پزشکی مدرن نیز سامان پیدا کرد و مردم و متخصصان به اجماع رسیدند. حال با این فرض، آیا اولویت اهمیت دادن به این موضوع باید هم‌رده‌ی مسئله‌ی ولایت باشد؟ چه برسد به این‌که هنوز چنین اجماعی بین علمای گیاهان دارویی و طب سنتی و مدرن ایجاد نشده و مسئله‌ی طب جامع اسلامی هنوز به هیچ طرح مشخصی نزدیک نشده است. بر فرض اگر این اجماع درست شده باشد بازر هم آیا میزان دغدغه‌ی مومنین نسبت به موضوع نوع درست طب از منظر اسلام باید به اندازه‌ی دغدغه‌شان نسبت به کمک به مستضعفین عالم باشد؟ آیا این دسته افراد مصداق کاریکاتوری فهمیدن دین نیستند؟ چرا فکر و ذکر برخی مومنین شده حجامت و وقتی بحث به حجامت می‌رسد چنان رگ گردنی می‌شوند که گویی دارند درباره‌ی اصل نبوت و امامت و ولایت بحث می‌کنند؟ آیا ما درباره‌ی امر به معروف و نهی از منکر نیز چنین هستیم؟

پس‌نوشت1: در بخشی از ابلاغ رهبری درباره‌ی سلامت آمده است:

۱۲- بازشناسی، تبیین، ترویج، توسعه و نهادینه نمودن طب سنتی ایران.
۱-۱۲- ترویج کشت گیاهان دارویی تحت نظر وزارت جهاد کشاورزی و حمایت از توسعه نوآوری‌های علمی و فنی در تولید و عرضه فرآورده‌های دارویی سنتی تحت نظر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
۲-۱۲- استاندارد سازی و روزآمد کردن روش‌های تشخیصی و درمانی طب سنتی و فرآورده‌های مرتبط با آن.
۳-۱۲- تبادل تجربیات با سایر کشورها در زمینه طب سنتی.
۴-۱۲- نظارت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر ارائه خدمات طب سنتی و داروهای گیاهی.
۵-۱۲- برقراری تعامل و تبادل منطقی میان طب سنتی و طب نوین برای هم‌افزایی تجربیات و روش‌های درمانی.
۶-۱۲- اصلاح سبک زندگی در عرصه تغذیه.

همان حرف من است اگر عمل شود.

پس‌نوشت2:  لطفا بحث را ادامه بدهید.