مدتی است که کلیدواژه‌ی نفوذ بر سر زبانِ اهل سیاست و اصحاب رسانه افتاده است. رهبر انقلاب تقریباً هم‌زمان با فرود آمدن کشتیِ مذاکرات هسته‌یی بر ساحل توافق و لنگرگاهِ برجام، قضییه‌ی نفوذ را با تأکید زیادی در فضای عمومی جامعه مطرح کردند. این رهنمودها در عین حال که نمایش‌دهنده‌ی هوشمندی و حکیم بودن رهبر است، طبیعی می‌نمود. از نظر جامعه‌شتاختی، جامعه‌ی ایران پس از کش‌وقوس‌های فراوان پس از انقلاب و نهایتاً شکیبایی در برابر ناملایمات حاصل از دشمنیِ دشمنان در پرونده‌ی هسته‌یی، به مرحله‌یی بسیار آسیب‌پذیر و شکننده رسیده است. فقط در مورد همین قضییه‌ی هسته‌یی، مردم به خاطر متهم‌شدن کشور به تسلیحاتی شدن هسته‌یی، که بی‌اساس بودن‌اش روشن است، مجبور به تحمل تحریم‌ها و فشارهای سیاسی و اقتصادی شدند. شرح مسایل مربوط به تحریم بسیار گفته شده است. من به آن نمی‌پردازم. دغدغه‌ی من فضای حساس پس از برجام است. عده‌یی جاهل یا خائن پیدا شده‌اند که با عجله‌ی زیاده از حد، می‌خواهند پرونده‌ی نفوذ را با یک مشت بولتن و شعار و فحش و بگیر و ببند، مختومه اعلام کرده و خوش‌حال و خندان و ظفرمندانه به سراغ پرونده‌های دیگر و علَم‌های بر زمین مانده‌ی دیگرِ نظام بروند! حال این افراد یا احمق هستند یا خائن. البته خائن در این برهه باید به معنای کاسب به ذهن بیاید. یعنی کسی که از برملا کردن نفوذ و نفوذی استفاده‌ی سیاسی و اجتماعی و آبرویی می‌کند. شاید هم جاهل باشند که امیدواریم دست از جهالت بردارند و به مسایل ژرف‌تر بنگرند. 

نفوذ در دنیای امروز خیلی فراتر و عمیق‌تر از گماشتن چهار نفر جاسوس در چهار اداره‌ و سازمان است. فروکاست معنای نفوذ به وجه سنتی نفوذ یعنی جاسوسی یعنی فراموش کردن معنای اصلی این پدیده. نهایت کاری که از یک جاسوس در شرایط تکنولوژیک امروز برمی‌آید؛ جاسوسی امنیتی و نظامی است که آن هم خیلی به حضور فرد جاسوس نیاز ندارد و در بسیاری موارد تبدیل به جاسوسی دیجیتال و الکترونیک شده است. البته جاسوسی به معنای سنتی کلمه، هرگز تعطیل‌بردار نیست و من در مقام نفی کامل نیستم اما آن سبک از جاسوسی به بحث نفوذ ارتباط چندانی پیدا نمی‌کند. چه این‌که مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان سپاه مورخ 94/6/25 گفتند:« امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البتّه کم‌اهمّیّت‌ترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کم‌اهمّیّت‌ترین [هم‌] نفوذ امنیّتی باشد. نفوذ امنیّتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کم‌اهمّیّت است. نفوذ امنیّتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون -از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیّتی دشمن را با کمال قدرت ان‌شاءالله میگیرند.» پس با این حساب تمرکز اصلی فکرها و زبان‌ها باید روی مسئله‌ی نفوذ فرهنگی و سیاسی باشد. پس با این حساب تمرکز اصلی فکرها و زبانها باید روی مسئله‌ی نفوذ فرهنگی و سیاسی باشد. 

اینک باید برای آگاه شدن از چیستی و چگونگی نفوذ، شناخت خود را از نگاه دشمن به جامعهی ایران افزایش دهیم. دشمن به چیزی که نمی‌شناسد تهاجم نمی‌کند. تصویر جامعه‌ی ما در نگاه دشمن و میزان آگاهی ما از این تصویر به ما در زمینه‌ی دشمن‌شناسی و نفوذشناسی یاری میکند.

امروزه جامعه‌ی ایران توسط چشم‌ها و گوش‌های زیادی رصد می‌شود. ظاهراً ما خیلی برای آن‌ها جذاب هستیم. علت این جذابیت هم فقط جذبه‌ی انقلاب اسلامی است. دنیای مدرن نگاه ویژه‌یی به بنیادگرایی دارد. برای انسان غرق در پیچیدگی‌های دنیای مدرن، این امر خیلی پرجاذبه است که ملتی پیدا شده است که فراتر از تمام مناسبات مدرن و پیچیدگی‌های آن، انقلابی مبتنی بر اصیل‌ترین آرمان‌های وحیانی کرده است. البته درون این انقلاب آدم‌هایی پیدا شدند که نه تنها دست از آرمان‌ها برداشتند بلکه توبه‌کنان رو به آرمان‌های آمریکایی کردند. این بیچاره‌ها گمان می‌کنند که اگر سرِ تسلیم فرود بیاورند می‌توانند برای غربی‌ها جذاب شوند. غافل از آن‌که تمام جذابیت انقلاب اسلامیِ ما به هیبت اسلام است. شکوه اسلام است که ما را باشکوه می‌کند. برای غربی‌ها خیلی پرجاذبه است که یک مسلمان به حکم وحی و نقلِ پیامبرش، پشتِ پا به آداب شیک جامعه‌ی مدرن می‌زند و حاضر نمی‌شود شراب بخورد و حتی حاضر نیست سرِ سفره و میز و مجلسِ دارای شراب لحظه‌یی بایستد. وقتی یک انسان غربی چنین صحنه‌یی را می‌بیند با نگاه تحسین نگاه می‌کند. از همین جهت بود که خبیث‌های اتاق‌فکر نشین غربی به صرافت ساخت نسخه‌ی بدلی از این شکوه کردند. متأسفانه در این کارشان موفق بودند و در حدود سه دهه، سه نسل از گروه‌های بنیادگرایی خشن را راه‌اندازی کردند. این سه نسل، طالبان، القاعده و داعش هستند که نسلی پس از دیگری دچار جهش ژنتیکی شدند. 

در معارف عرفانی اسلام، شنیده‌ایم که هر جا کار خیر برای شما سخت شد بدانید که شیطان خیمه‌ی سنگین زده است. بزرگان سفارش می‌کنند که بر نفس غلبه کنید و حتماً آن کار را انجام بدهید. مثلاً اگر برخاستن از خواب در شبی بر شما سخت شد؛ انفاقاً همان شب است که شب قدر و سرنوشت‌ساز شما است. شیطان همان شب مهم است که شما را به ادامه‌ی خواب دعوت می‌کند. همین اتفاق در زمینه‌های اجتماعی هم می‌افتد. انقلاب اسلامی قرار است که جهان را تکان بدهد. دشمن این ماجرا را تشخیص داده است. آمریکا و صهیونیسم پس از امتحان کردن روش‌های مختلف براندازی و تجربه‌ی شکست در آن‌ها، اقدام به ساخت نسخه‌ی بدلی انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی کرد. از طرفی با توجه به سختی راه مردم ایران پروژه‌ی دل‌سردسازی و استحاله را برای مردم ایران انتخاب کرد. اگر راه ما و انقلاب ما مهم نبود شیطان بزرگ این همه برای نابودی و انحراف و استحاله‌ی آن تلاش نمی‌کرد. سردمداران امروز جهان حساب دینار به دینارِ خرج‌هایشان را دارند. چه‌طور می‌شود که برای شناخت، تحلیل و تغییر مردم و به‌ویژه جوانان ایران، میلیون‌ها دلار به راحتی خرج می‌کنند؟ حتماً برای‌شان می‌ارزد. نمونه‌ی دیگرش مقوله‌ی عزاداری و مسایل دینی و مذهبی است. انگلیس با تشخیص پرجاذبه بودن محرم و عزاداری وارد این حوزه شد و با تمرکز روی مسئله‌ی اختلاف‌افکنی و خرافات سعی در به انحراف کشاندن سبک‌های عزاداری کرد و امروز هم میوه‌ی تلاش‌اش را می‌چیند.

همان‌طور که حکومت بر دل‌ها قوی‌ترین نوع حکومت است؛ نفوذ در قلب‌ها هم قوی‌ترین و موثرترین راه نفوذ است. نفوذ مثل آبِ جاری است. کافی است موانع راه آب را برداری تا آب راه نفوذ خود را به قلب‌ها و اندیشه‌ها باز کند. جریان نفوذ بی‌صدا عمل می‌کند. تردستی دارد. معمولاً تردست‌ها حقه‌ی اصلی را با دستی انجام می‌دهند که بیننده آن دست را نمی‌بیند. یک نمونه را شرح می‌دهم. دهه‌ی شصت تلویزیون جمهوری اسلامی مطلقاً آگهی بازرگانی پخش نمی‌کرد. اقتصاد دولتی و تسلط گرایش‌های چپی بر انقلابی‌ها شاید دلایل عمده‌ی این ممنوعیت بوده است. در دهه‌ی هفتاد آرام آرام پخش آگهی‌های بازرگانی آغاز شد. فضای آگهی‌ها بیشتر کودکانه بود و از عناصر بصری ساده و بی‌پیرایه‌یی استفاده می‌شد. در اواسط آن دوران بود که کودکان زیبا در تبلیغات تلویزیونی استفاده شدند. این روند ادامه پیدا کرد تا کم‌کم حضور زنان زیباروی هم در تبلیغات تلویزیون ایران همانند تلویزیون‌های غربی عادی شد. اگر تصور می‌کنید که این حرف‌ها توهم هستند کافی است برای باور کردن میزان تأثیرگذاری همین یک قلم، یعنی عناصر زیباشناختی زن‌محور در آگهی‌های تلویزیون، نگاهی به جامعه بیندازید. ایران رتبه‌ی نخست را در مصرف لوازم آرایشی در جهان دارد. ایران رتبه‌ی اول جراحی پلاستیک زیبایی برای مردان و زنان را در جهان دارد. وقتی زیبایی در قاب موثر تلویزیون آن‌چنان تصویر می‌شود و مرد ایرانی زن را آن‌طور می‌پسندد؛ باید هم انتظار چنین هجومی را به سوی دست‌بردن در صورت ببینیم. در طی دو الی سه دهه حکومت ما دست از زهد دهه‌ی شصتی خود برمی‌دارد و در آگهی‌های تلویزیونی خود از کودک زیبا و موطلایی و از زن زیبا و حتی مرد زیبا استفاده می‌کند. نفوذ این چنین است. وقتی چرخه‌ی درآمد صدا و سیما مریض باشد و تلویزیون نان‌خورِ شرکت‌های حل‌شده در تمدن حیوانیِ غربی باشد؛ جز این انتظار نمی‌رود. این شرکت‌ها و سرمایه‌های مهارنشده‌ی بازار هستند که تعیین می‌کنند تلویزیون چه تصویری را پخش کند. جالب این است که این پروژه به قدری تدریجی و آرام پیش رفت که هیچ‌کس متوجه تغییرات نشود. رهبر انقلاب در تاریخ 94/9/4 در دیدار بسیجی‌ها گفتند: «منتها از این خطرناک‌تر، نفوذ جریانی است. نفوذ جریانی، یعنی شبکه‌سازی در داخل ملّت؛ به‌وسیله‌ی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود. عمده‌ترین وسیله دو چیز [است‌]؛ یکی پول، یکی هم جاذبه‌های جنسی.» رهبر انقلاب بر دو بحث تأکید کردند. پول و جاذبه‌های جاذبه‌های جنسی. در چرخه‌ی مریض آگهی‌های صدا و سیما هر دوی این دو بحث مشاهده می‌شود. نمونه‌ی دیگر الگوسازی تلویزیون در زمینه‌ی حجاب است. سال‌های سال در سیما و سینمای ایران تصویر زن مانتویی به عنوان زن فرهیخته و فعال شناسانده شد و زن چادری به عنوان قشر ضعبف و کم‌سواد مطرح شد. البته حدود یک دهه است که تلویزیون بنا کرده است که با ساخت سریال در جهت عکس، آن تصویر دیرین را اصلاح کند. البته باید توجه داشت که همان کارگردان‌هایی که زن چادری را عملاً تحقیر کرده بودند امروز موظف شده‌اند که زن چادری را تحسین کنند. اگر کار با تکلیف و بخشنامه درست می‌شد تا امروز شده بود. کارگردانی که زنِ چادری را باور ندارد و جنس زندگی خودش مطلقاً ربطی به فیلم‌نامه‌های صدا و سیمایی ندارد؛ نمی‌تواند در مخاطب حسی را برانگیزاند. پس تمام فیلم‌سازانی که چنین تصویرهای مخربی را سال‌ها به خورد مردم دادند جزو پروژه‌ی نفوذ بوده‌اند با این که عمدتاً خودشان هم خبر نداشته‌اند. رهبر انقلاب تأکید کردند که از واقعیت نفوذ غفلت نشود. در رسانه‌ها مطرح شد که مهدکودک‌ها هم داخل در این قضییه هستند. خیلی‌ها تمسخر کردند. اما واقع قضییه همین است.  دشمن چرا نباید از کودکان شروع کند؟ البته اگر بگوییم که مسئولین مهد کودک‌ها نفوذی هستند حرف بی‌اساسی گفته‌ایم. بحث سر این است که دشمن در فضای اندیشه و سرگرمی و سبک زندگی هوایی تزریق می‌کند که هرکسی تنفس کند به ساز آن‌ها خواهد رقصید. همین امشب پیچ تلویزیون را بپیچانید و آگهی پوشک بچه را ببینید. موسیقی تند و نیمه‌عریانی و جشن تولد غربی و مصرف‌گرایی افراطی همه در یک تیزر یک دقیقه‌یی موثر وجود دارد. دکتر ابراهیم فیاض در مصاحبه با خبرآنلاین می‌گوید: «سیما الان بزرگ ترین ساختار نفوذ دشمن است. من جلسه ای به اتفاق دیگر اساتید دانشگاه تهران با آقای سرافراز داشتم اولین جمله ای که به ایشان گفتم این بود که شما اصلا رسانه نیستید و اتفاقا ضد رسانه اید!...قسم می خورم که صدا و سیما آنقدر به فرهنگ این کشور ضربه زده است که حد و حساب ندارد. اوج آن هم در دوره ضرغامی است. این آثاری که الان داریم می بنییم همه از دوره ضرغامی است. که ما را به یک فاجعه ملی رسانده است. مردم ما همه ماهواره بین شده اند. صدا و سیمایی که بخش های خبری آن فاجعه است؛ فیلم و سریال و برنامه های فرهنگی آن هم فاجعه است و برنامه کودک آن هم فاجعه است.... نفوذ بر مبنای یک ساختار درونی عمل می کند. یعنی با ساختار اقتصادی- رسانه ای و دانشی عمل می کند. الان صدا و سیما بیشترین دلیل جریان های ایجاد شده در جامعه است. علت غربگرایی و این همه تمایل برای مهاجرت و ... را اول باید در عمکرد صدا و سیما پیدا کرد. در بعد دوم باید در دین به دنبال آن گشت. اگر فرهنگی دچار بحران و انحطاط است و به شدت تهاجم پذیر شده است به این دلیل است که دین در آن ضعیف است یا مشکل دارد.»  

در زمینه‌ی موسیقی هم اوضاع قمر در عقرب است. نبودن فقه حکومتی در کشور باعث به وجود آمدن سردرگمی در میان مسئولان وزارت ارشاد و صدا و سیما شده است. پدیده‌یی که از ابتدای انقلاب وجود داشت. فقه فردی از پس تبیین مسایل و مشکلات حکومت‌داری برنخواهد آمد. امروز انواع سبک‌ها و ترانه‌ها بروز کرده است. ارشاد پس از ده سال مقاومت مجبور به پذیرش سبک رپ هم شد. خواننده‌های زیرزمینی حالا مترصد دادن کنسرت در بهترین سالن‌ها هستند. سبک پاپ هم دچار تحول‌های زیادی شده و حالا ستاره‌های موسیقی پاپ ایران در رده‌ها و سبک‌های مختلف به عنوان سلبریتی‌های جامعه مطرح هستند. این هم نکته‌ی بسیار خطرناکی است. ممکن است یک ستاره‌ی پاپ تمایل شدیدی به زندگی آمریکایی داشته باشد و مثلاً خود را بی‌پروا پیروی سبک یک خواننده‌ی هم‌جنس‌بازِ اروپایی معرفی کند. به خودی خود نفس این پیرویِ حرفه‌یی مشکلی ندارد اما وقتی رسانه‌ی موبایلی اجتماعی این ستاره‌ی نوعی پاپ بیش از یک میلیون مخاطب ثابت دارد؛ این پیروی حرفه‌یی از هم‌جنس‌باز غربی و این ارادت به سبک زندگی آمریکایی معضل بزرگی می‌شود. به‌ویژه می‌توان به ارتباط رسانه‌ی اینستاگرام و نوجوانان اشاره کرد. نوجوانان همواره در پی الگوگیری از هنرمندان هستند و امروزه با این وضعیت جدید رسانه‌ها که فردی و سهل‌الوصول هستند؛ نگرانی عمیقی در باب تأثیر پذیری وجود دارد. بسیاری از بازیگران زن سینمای ایران هم عملاً در صفحات مجازی کشف حجاب کرده و تصاویر مهیجی از خود منتشر می‌کنند. البته تأکید می‌کنم که این مسایل نفوذ جریانی نام دارد. ادعا این نیست که این هنرمندان از جایی پول می‌گیرند که چنین رفتار کنند. این هنرمندان بر اساس سبک زندگی خودشان در رسانه‌های شخصی‌شان رفتار می‌کنند اما ممکن است رسانه‌های مهم و جریان‌ساز دیگری از جمله مجلات سبک زندگی و هنری و سایت‌های تحلیلی خبری ( مانند کافه سینما ) به صورت تقویت آینه‌یی به الگو شدن و گسترش فضای تنفسی غربی کمک کنند. مثال کافه‌سینما خیلی واضح است. این سایت چه بخواهد چه نخواهد در پروژه‌ی نفوذ کار می‌کند. این سایت در سرویس مد خود در میان اخبار سینمایی تصویر مینی‌ژوب غربی‌ها و لباس‌های رو به آشفتگی هنرمندان روشنفکر وطنی را با برنامه‌ریزی و اصرار منتشر می‌کند.

دکتر ابراهیم فیاض در شماره86 و 87 مجله‌ی سوره‌ی اندیشه می‌گوید: « به عنوان مثالی دیگر می‌توان نحوه‌ی مواجهه‌یی که با فضای مجازی داشتیم را بررسی کرد. با ورود فضای مجازی، ما دست‌وپایمان را گم کردیم. به جای این‌که به مردم آموزش بدهیم که این چیست و با آن چه باید کرد، منفعلانه با آن مواجه شدیم، تا آن جا که فضای مجازی خودش را به نحو معیوب و مریض بر ما تحمیل کرد و جوانان بیشتر گرفتار آسیب‌های آن شدند. وقتی ما با غرب عاقلانه و واقعی مواجه نشدیم، غرب برای ما لباس و آرایش شد و ما از بزرگ‌ترین بازارهای مصرفی لوازم آرایشی در دنیا شدیم.»

غرب جوانان ما خوب می‌شناسد. اتاق فکرها و اندیشکده‌های آن‌ها هم بیکار نبوده و بی‌حساب خرج نمی‌کنند. ما هم به جای این که روابط سرّی فراموسونی و علایم هندسی شیطانی را رصد کنیم باید به فکر حفظ داشته‌هایمان و کسب نداشته‌ها باشیم. البته در یک دوره‌ی حدوداً پنج‌ساله جامعه‌ی ما گرفتار بحث بیهوده‌ی ماسون‌شناسی شد. برخی هم این نظر را دارند که خودِ این جریانِ بیهوده‌ی ماسون‌شناسی از ابتکارات همان‌ها بوده و در کل به سود آن‌ها شد. آن‌ها نقاط ضعف تمدنی ما را استخراج می‌کنند و در جایی که ما نمی‌بینیم سرمایه‌گذاری می‌کنند تا از آن نقطه‌ی ضعف حداکثر استفاده را ببرند. راه مقاومت و مقابله این است که ما از همه نظر مردم‌مان را قوی کنیم. مردم را دانش‌مند و اهل فهم بار بیاوریم. وظیفه‌ی نخبگان ما هم تلاش برای پر کردن خلأهای فراوان در علوم انسانی است. اگر نفوذ آب است ما باید خانه‌ی خود را ضدآب بسازیم وگرنه فریاد سردادن که آی.. خانه را آب گرفت، سودی ندارد.