توضیح دادن بعضی چیزها هم سخت است هم تلخ و دردآور. گاهی وقتها کسی چیزی از آدم میپرسد که ناگهان از فرط خشم و ناراحتی منفجرت میکند. مثل اینکه یک نفر از یک شخص محترم حلال‌زاده بپرسد که برای من ثابت که حلال‌زاده هستی. گیر بدهد و ول نکند سوال‌اش را . تصور کنید که این شخص محترم حلال‌زاده چه قدر شرم‌سار و خشمگین و ناراحت میشود. اکنون هم من اگر بخواهم ثابت کنم که انقلاب اسلامی و محصول‌اش، جمهوری اسلامی با داعش اساساً فرق دارد؛ حکایت شبیه حکایت همان حلال‌زاده‌یی است که می‌خواهد نسب‌اش را ثابت کند. برای من و امثال من این مسئله خیلی ساده است که جمهوری اسلامی و داعش آنچنان تفاوت فاحشی دارند که تصورش برای تصدیق کافی است. از نظر من عقل سلیم به راحتی این چیزها را تشخیص میدهد. حتی اگر تصویر اسلام را رسانه‌ها به گونه‌یی کژتاب و واپیچیده نشان داده باشند، باز هم عقل سلیم میتواند از پس پرده‌ی سست رسانه‌های عقل‌کش، حقیقت را ببیند. این عقل سلیم که غربی‌های انگلیسی به آن common sense می‌گویند، چیز عجیبی است. بشر خیلی چیزها را با عقل سلیم دریافت میکند. حالا کار بشر غربی به جایی کشیده که مسلمان مجبور میشود مسایلی را که عقل سلیم باید خودش حل و فصل کند؛ به او گوشزد کند.  

رهبر انقلاب برای جوانان اروپا و آمریکا نامه می‌نویسد. در این نامه به آنها می‌گوید که به این فکر کنید که چه طور اسلام، در روزگاری تمدن بزرگی داشته و بر جهان حکومت می‌کرده و علم بشر را توسعه می‌داده است. به این فکر کنید که عقل سلیم درباره‌ی دین اسلام چه میگوید. واژه‌یی که رهبر در نامه به کار برده است، منطق سلیم است. دعوت جوانان غربی به منطق سلیم حکایت از شدت وضوح تفاوت اسلام با تفکر داعشی است که از شدت وضوح دیده نمیشود. داعش فرداً و جمعاً موجودی بی‌شخصیت است. حتی پدیده‌ی دلداده‌گی داعشی‌ها به فضای توهمیِ معنوی  هم دلیل بر قائل شدن شخصیت انسانی برای یک داعشی نمی‌شود. داعش در وجه مدیریتی بسیار پیچیده است. تحلیل شخصیتی مدیریت داعش هم نسبتاً پیچیده است. اما در وجه پیاده‌نظام میشود نیروهای داعشی را تحلیل کرد. پیاده‌نظام داعش آدمهای ساده‌لوح هستند. داعش این افراد ساده‌لوح را به ورطه‌ی پست سبعیت و درنده‌گی و جنایت می‌کشد و آنها را از انسانِ شورمند دوستدار خدا و جهاد به موجودی پست‌تر از حیوان درنده تبدیل میکند. ورودی داعش انسان و خروجی‌اش جنایت‌پیشه‌یی کریه‌المنظر است. بعضی مرام‌ها هستند که شنیدن خبر واحدی از آن کافی است تا نکبت بودن‌اش برای فرد شاهد ماجرا ثابت شود. فقط یک فیلم سر بریدن از داعش که رسماً از طریق پایگاه خبری خودشان منتشر می‌شود کافی است تا به فاصله‌ی کهکشانی داعش با جمهوری اسلامی پی ببری. هیچ مذهبی از اسلام حتی حنبلی و حتی فرقه‌ی دست‌ساز وهابی هم مجوز این حد از بی‌رحمی و درنده‌گی وحشیانه را نمیدهد. داعش با هیچ منطقی سازگاری ندارد. فقط خوی کشتن و دریدن و شهوت راندن دارد. خلافت و امامت و حکومت هم در وجه مدیریتی داعش هوشمندانه هدایت واژگانی می‌شود تا داعش حکومت به نظر برسد. وگرنه داعش در سطح بدنه چیزی جز شهوت غلیظ جنسی و خشونت نیست. همین و بس. حکومت کردن بالاخره نیاز به حداقلی از انسانیت در ظاهر دارد. البته ممکن است گفته شود که داعش دو روش در پیش دارد. روش اول برای حدوث حکومت است که ملغمه‌یی از ارعاب و شایعه و کشتن و جنایت و خشونت بی‌حد است. داعش در این نشئه از وجودش کلاً از حیثیت انسانی و حتی حیوانی خارج میشود و حتی با کشتن نوزادان به طرز وحشیانه، در صدد کسب قدرت است. و در شأن ابقای حکومت، داعش الگوی رفتاری خود را تا حد بسیار فاحشی دگرگون میکند و روی به رفتارهای انسانی ملایم نظیر اخذ ایمان دسته‌جمعی از "روافض" (تعبیر زشت برخی فرقه‌ها از شیعه) و بخشش دسته‌جمعی آنها و... میآورد. البته در این الگوی ابقا هم فقط می‌شود در قیاس با رفتار سابق داعش، نسبت انسانی به این رفتارها داد وگرنه تکفیر گروهی مردم یک منطقه و مومن کردن زورکی مردم و حتی به کنیزی بردن زن و فرزند مردم فاجعه‌یی بس دردآور و هولناک است که خود شرافت انسان را در تاریخ لکه‌دار میکند. اما در مقام مقایسه با رفتار داعش در احداث حکومت، این رفتارها ملایم محسوب می‌شوند. پس ببینیم که کجا ایستاده‌ایم. 

اکنون این شمّه را قیاس کنیم با رفتار مسئولان انقلابی با گروگان‌های آمریکایی و ملوان‌های انگلیسی در سال اول انقلاب و سال 85. قیاس کنید با مجموعه‌ی رفتارهای الهی و انسانی رزمندگان ما در دقاع مقدس هشت‌ساله و بعد از آن در تعامل با اسیران دشمن. قیاس کنید با ظاهر نسبتاً بسیار آبرومند نظام در زمینه‌های مختلف اجتماعی و بین‌المللی. گفتم نسبتاً چون با ایده‌آل می‌سنجم. اگر با امثال داعش بسنجم که باید گفت نظام عصمت دارد. حالا این وسط می‌ماند این‌که این تفاوت فاحش به گوش و چشم جوان غربی برسد. این جوان چیزهای درهم و برهمی شنیده است و تشخیص سره از ناسره برایش سخت است. این مهم با حضور در شبکه‌های اجتماعی حاصل میشود. البته منظورم چریدن در فضای فارسی و اتلاف وقت نیست. باید به مرکب زبان مسلط شد و با کوشش و جست‌وجو، گوشِ گران جوان غربی را گیر آورد. بعد در فضای مجازی به صورت شبکه‌یی یا دست‌کم انفرادی، بحث‌ها را تا داغیِ ماجرا برجاست؛ باز کرد. اگر بر مرکب زبان مسلط باشیم و مخاطب هدف‌دار غربی را بییابیم کار نسبتاً ساده می‌شود. مهم شنواندن حرف قرآن و اسلام است. بقیه‌اش را خود طرف غربی باید برود تا کشف حقیقیت. حالا یا تغییر کیش می‌دهد و به آیین مسلمین می‌گرود یا در همان کیش و آیین خود، گرایش ضدتاریکی میگیرد. یادمان باشد که هر کسی شرایط ویژه‌ی خودش را دارد. اصلاً نباید انتظار داشت که هر کسی که روشن و آگاه میشود دین خود را سریعاً عوض کند. صد جور بحران شخصیتی و اجتماعی فرد را درگیر میکند. این مهم است که فرد مستبصر غربی دل‌آگاه شود و تحت ولایت جریان حق در جهان زیست کند. البته اگر پا را محکم بردارد و به شریعت حق اسلام گرایش پیدا کند که مجاهدت کرده است. 

از عالمان دین شنیده‌ام که وقتی روح مومن قوی باشد، حکم خود را جسم هم میدهد. بی‌جهت نیست که انسان صورت امام را که نگاه می‌کند یک آن محو می‌شود. درباره‌ی علمای دیگر هم بعضا دیده‌ایم دیگر. حتی صورت مومنان معمولی جامعه با صورت مجرمین تفاوت دارد. در این حد مادی هم قابل رویت است. حالا مقایسه کنید با سرکرده‌ی نخراشیده‌ی داعشی. اصلاً می‌شود مقایسه کرد؟

قسمت سخت‌تر ماجرا جایی است که مستبصر غربی از من و شما علوم انسانی اسلامی می‌خواهد تا به جنگ ظلمت و استکبار برود اما دست ما خالی است. قسمت سخت دیگر، مواجهه‌ی ما با جریان‌های به اصطلاح شیعه است که مروج بی‌شعوری هستند و نسبت به جریان ولایت عمدا بی‌توجهی کرده و ترمز جریان تفکر و اندیشه‌ی ناب اسلام مکتب خمینی میشوند. در بدنه‌ی برخی از این جریان‌ها داعش شیعی هم رویت میشود که به هر حال دردسرساز است. یک قسمت سخت دیگر مسئله‌ی داخلی ماست. درست است که جمهوری اسلامی دچار کاستی‌ها و عیب‌های فراوان است اما ما مجبوریم این راه را برویم. از میان همین اختلاس‌ها و دزدی‌ها و مدیریت‌های ناجور فرهنگی و تنبلی دسته‌جمعی و مشکل مسکن و گرانی و... باید راه بصیرت‌بخشی به غربی‌ها را پی بگیریم.  یعنی عقل می‌گوید که این کار را بکنیم.