فرض کنید کسی می‌خواهد سبک زندگی خود را مطابق معارف دین خدا تنظیم کند. این آدم به منابع دینی موجود مانند قرآن کریم و نهج‌البلاغه و صحیفه‌ی سجادیه و نهج‌الفصاحه و کتاب‌های حدیث معصومین(علیهم السلام) و مفاتیح‌الجنان و معراج السعاده و مفاتیح الحیات و ... باید رجوع کند. باید به منبر بزرگان دین رجوع کند. باید به عقل و تدبیر خویش هم تکیه کند و برای شبان و روزان خویش چاره‌ای کند. من سوالم این است که بر اساس کدام بخش از نص دین اسلام و برنامه‌ی ارایه شده در آن، انسان مومن مسلمان باید این همه تفریح کند و وقت فراغت داشته باشد؟ این انسان مومن که مخاطب تلویزیون فرض می‌شود، بر چه اساسی باید تا پاسی از شب سریال ببیند و بخندد و غفلت بورزد؟ مگر ساعت عشا وقت خواندن سوره‌ی واقعه نیست؟ مخاطب تلویزیون جمهوری اسلامی اگر سریال ببیند که به نماز شب نمی‌رسد. اشکال من به پایه‌های برنامه‌ریزی در تلویزیون است. تلویزیون ما وقتی می‌خواهد اوج شادی را به مخاطب هدیه بدهد کمی فتیله‌ی شرعیات را پایین می‌کشد و دوز موسیقی تکان‌دهنده به کمر را زیاد می‌کند و مثلا فرزاد حسنی و شهریاری هم کمی بازی‌شان می‌گیرد. مخاطب که نمی‌خواهد به شعورش توهین شود، با خود می‌گوید اگر شادی این است و تلویزیون ایران به هر دلیل نمی‌تواند آن را با کیفیت نمایش دهد خوب، پی‌ام‌سی و من‌وتو و ... این کار را بهتر انجام می‌دهند. دقت کنید که این مخاطب تربیت‌شده‌ی داخل است و از بچه‌گی تلویزیون ایران دیده است. او هم‌چنین می‌داند که من‌وتو همان شبکه‌ی بهایی محور است که در عاشورا و شهادت‌ها از نمایش رقص و آواز ابایی ندارد. با این علم به دیدن رو می‌آورد زیرا شادی را تلویزیون خودمان رقص و ترانه‌سرایی معرفی کرده است اما به علت فراهم نبودن شرایط خاصی قادر به نمایش کامل آن نبوده است.


 مثلا چه اشکال دارد که برای شروع، تلویزیون بیاید و از غلظت فرح و شادی کاذب برنامه‌های شبانه بکاهد و کم‌کم برنامه‌های شبانه را به سمت تفکر و اندیشه ببرد. در هنگام بعد از ظهر هم بیاید غلظت دانش‌محور بودن برنامه‌ها را زیاد کند و برنامه‌هایش را به سمت آموزشی بودن ببرد. ممکن است در شروع بازخورد بدی داشته باشد ولی آیا تربیت مومنین اهل زهد و نماز شب و تفکر بهتر است یا تربیت اهل غفلت و فرح که شاید نماز صبح را هم به زور دم طلوع بخوانند. تناقض زمان‌بندی تلویزیون با سبک زندگی دینی چگونه باید حل شود؟ مگر این که گفته شود که مومنین متقی دنبال هوس و نفس (یعنی تلویزیون) نروند و این کارهای سبک را برای اهل‌اش(یعنی عوام) بگذارند. البته این هم حرفی است. به هر حال کسی که دنبال علم است در هر شرایطی نباید تن به غفلت و تن‌آسایی بدهد. اما بحث مهم و محوری بر سر اصل برنامه‌ریزی صدا و سیمای ماست. 


 خانه‌ی تلویزیون ما از اساس ویران است. در مورد سایر مسایل فرهنگی هم همین است. انقلاب اسلامی برای پیاده کردن اسلام است . در اسلام نباید مصرف‌گرایی تجملی تبلیغ شود. اما ما مشاهده می‌کنیم که در تلویزیون ما مصرف‌گرایی غربی که مخالف سبک زندگی دینی است به شدت ترویج می‌شود و در واقع نان تلویزیون ما را همین جریان تامین می‌کند. نباید از این تلویزیون نان‌خور مصرف‌گرایی غربی انتظار داشته باشیم که با شجاعت وارد میدان تغییر بنیادی سبک زندگی مردم شود. این انتظار نابه‌جایی است.


 امروز شبکه‌های ماهواره‌ای با هوشمندی و زیرکی کار می‌کنند. نمونه فراوان است و در هر نمونه‌ای صد حرف نگفته لازم می‌شود که گفته شود. مثلا برنامه‌ی آکادمی گوگوش با این همه تبلیغات و سرمایه، شاید فقط در صدد این است که این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد کند که چرا وقتی خدا به یک زن صدای خوش داده است اسلام می‌خواهد آن را محدود کند. یا مثلا وقتی در همان برنامه زن محجبه و نسبتا باوقاری شرکت می‌کند و از حجاب و دین هم دفاع می‌کند و ادعا می‌کند که خوانندگی‌اش مطابق با تفسیر خاصی از متن دین است، برای مخاطب سوال ایجاد می‌شود که آیا دینی که توسط دستگاه رسمی جمهوری اسلامی، شامل مراجع تقلید و... ارایه شده درست است یا دین مورد اشاره‌ی آن خواننده‌ی زن محجبه. از بگیر و ببند هم چیزی درنمی‌آید. ما در خانه ماهواره نداریم و سعی‌مان بر این است که تا روزگاری که دستگاه‌های اطلاع‌رسانی تلویزیونی به حد دسترسی همگانی و جهانی نرسیده باشد از دیدن و مخاطب واقع شدن این شبکه‌ها پرهیز کنیم. اما بالاخره روزی می‌رسد که غیرقانونی بودن دیدن شبکه‌های تولیدی خارج از کشور در حد شوخی بشود و جلوگیری فیزیکی از دیدن مردم به حد محال برسد. راه‌کار اساسی و درست این است که مردم را طوری تربیت کنیم که نسبت به سبک زندگی و به تبع آن ورودی‌های فرهنگی سرزمین وجودش حساس باشد و صافی‌های فکری و اعتقادی و شرعی واردات مغز و بصرش را خودش به کار گیرد. یعنی اگر صد بار به او امکان دیدن فارسی وان و ... را بدهند با صافی‌های درونی‌شده‌اش بگوید آری یا نه. البته در مورد این که تا رسیدن به آن شرایط کاملا فرهنگی و با وجود فعلی شبکه‌ها چه باید بکنیم باید بررسی دقیق و حرفه‌ای بشود و تصمیم عقلانی‌ای گرفته بشود. اما در هر صورت شرایط تا رسیدن آن روزگار، کژدار و مریز است و باید سریع‌تر طی بشود. این حرف‌ها تلنگر هستند و حتما پر از نقص و عیب. اندیشه‌مندان و مبتکران عرصه‌ی هنر و فرهنگ باید با نیرو و اراده‌ی جهادی وارد شوند تا با شیب ملایم، اوضاع سامان یابد.